خاطرات دوران انقلاب

هنگامی که پاره کردن عکس شاه در کتاب مدرسه نیرومحرکه فعالیت انقلابی در روستاهای چمچمال می شود

سرویس: اخبار کوتاهکد خبر: 297807|08:46 - 1395/11/21
نسخه چاپی
هنگامی که پاره کردن عکس شاه در کتاب مدرسه نیرومحرکه فعالیت انقلابی در روستاهای چمچمال می شود
پایگاه خبری امروله : در اوایل شروع شکل گیری انقلاب شکوهمند انقلاب اسلامی جو خفقانی در همه جای ایران حکم فرما بود بخصوص برای ما که در روستا زندگی میکردیم.

به گزارشامروله، بهزاد اقبال زاده یکی از جانبازان قطع عضو دوران دفاع مقدس خاطره ای از جو روستاهای منطقه چمچمال شهرستان صحنه در اوایل انقلاب میپردازد

 

وی در گفتگو با امروله عنوان کرد : در اوایل شروع شکل گیری انقلاب شکوهمند انقلاب اسلامی  جو خفقانی در همه جای ایران حکم فرما بود بخصوص برای ما که در روستا زندگی میکردیم.

 

اقبال زاده ادامه داد : من کلاس دوم ابتدایی در سال ۱۳۵۶ بودم روزی که کتابهای درسی را به ما دادن  دوستان خاطرشان هست عکس شاه و خاندان ش در صفحه اول و دوم کتاب ها بود بطور ناخدا گاه  تصمیم به پاره کردن عکس ها به ذهنم  خطور کرد ولی وقتی که فکر آمدن ماشین پاسگاه به روستا را میکردم و ترس و لرز شدید مردم که چطور از عوامل رژیم شاه حساب می برند می ترسیدم ولی با این وجود تصمیم گرفتم برای اولین بار اینکار را انجام بدهم.

 

این جانباز دفاع مقدس تصریح کرد :  قبل از آمدن معلم عکس ها را پاره کردم و هنگامی که معلممان از راه رسید با دیدن این صحنه بشدت ترسیده بود به حدی که دستش میلرزد به قصد کشت به من حمله کرد از طرفی از پدرم حساب میبرد ولیکن گفت تو با جان من و خاندانت بازی کرده ای

وی بیان کرد:  موهای سرم را آنچنان به سمت بالا کشید بطوریکه پوست سرم از جمجمه یک لحظه  فاصله گرفت که ورم کرد که تا الان هم بصورت یا سر انگشت سفت در دردناک مانده است.

 

بهزاد اقبال زاده خاطر نشان کرد : معلمم مستقیم به سمت خانه ما حرکت کرد و همه چیز را به پدرم گفت و دوباره به مدرسه امد او به دروغ گفت که پدرت با چاقو میخواد سرت را ببرد ولی میدانستم که خانواده من دل خوشی از شاه ندارند و پدرم در جلسات فعالان انقلابی شرکت می کند.

 

وی بیان کرد: اینکار من باعث شد از روزهای بعد مردم به راحتی بر علیه شاه صحبت بکنند و فعالیت های شهر را در روستا بازگو بکنند و من خصوصی به معلم گفتم که روزی از کارت پشیمان میشوی که بعد از انقلاب ازمن طلب حلالیت  کرد.

 

اقبال زاده گفت : من به همراه پدرم شبانه به هیات روستای همجوار( چغاجانعلی) میرفتیم و از منبر حاج آقا صفدری استفاده میکردیم و ایشان سخنان امام راحل را برای ما شرح میداد.

 

وی بیان کرد : حاج اقا صفدری روحانی برجسته منطقه یکی از فعلان ان زمان بود و هر وقت عوامل شاه او را تعقیب میکردند به خانه ما می آمد و پنهان می شد

 

بهزارد اقبال زاده در پایان گفت : اکثر روشن گری های مردم در ایام محرم اتفاق میافتاد و بعد از پیروزی انقلاب اسلامی در روستای ما چندین شبانه روز جشن و سرور برگزار شد و عکس امام همه جای روستا ما توسط مردم پخش شده بود و اهال اشک شوق می ریختند.

نظر شما

دیدگاه های ارسال شده توسط شما، پس از تایید توسط مدیریت در وب سایت منتشر خواهد شد