بررسی یک خیمه شب بازی تاریخی؛

اصلاح طلبها و لیبرالها اولین مخالفان "آزادی"

سرویس: ایران و جهانکد خبر: 299931|18:56 - 1396/04/18
نسخه چاپی
اصلاح طلبها و لیبرالها اولین مخالفان "آزادی"
اينكه ليبراليسم از آزادي هاي فردي و آزادي بيان استفاده ابزاري براي كسب مقبوليت در جامعه مي كند شيوه اي است كه با تمسك به آن تا به امروز حركت كرده است.

به گزارشامروله، 

یادداشت -علی مختار زاده/  ليبراليسم قرائت محدودي از آزادي است. شما همين واكنش را در ليبرال هاي وطني در قبال مسئله فلسطين و لبنان و يمن و... مانند اينها به خوبي مي بينيد. شعار«نه غزه نه لبنان» از همين پايگاه معرفتي نسبت به آزادي، بيان مي شود. يا شعار «دموكراسي در خانه و صلح در خارج» همين مدعا درباره آزادي را نمادسازي مي كند و گاهی اين نگاه به آزادي هزينه هاي سنگيني هم روي دست كشور مي گذارد. مثال اين مدعا همين ناديده گرفتن نظرات كارشناسان انقلابي در حوزه انرژي و امثالهم است كه در قراردادهاي استعماري كه با نگاه دولتي ها به كشور تحميل مي گردد، ابدا مورد توجه قرار نمي گيرد.

يعني من دموكراسي را براي داخل محدوده سرزميني ام مي خواهم اما با استبداد و ديكتاتوري در فضاي بين المللي مخالفتي ندارم ولو اينكه اين ديكتاتوري عليه كشور ما اعمال شود. در چنين موقعيت هايي ليبرالهاي داخلي از موضع آزادي صحبت نمي كنند بلكه با برشمردن هزينه هاي اقتصادي يا سياسي مواجهه با طرف خارجي، از شما مي خواهند كه اين مسائل را ناديده بگيريد و خيلي شفاف مي گويند كه به ما ربطي ندارد!

اين موضع يعني اينكه آزادي به معناي «آزادگي» براي آنها مسئله نيست. آنچه اساس است آزادي من است. در حاليكه اگر آزادي بنا به مبنا براي كسي موضوعيت داشته باشد، آزادي «من» با آزادي «جز من» يا غير نبايد تفاوت كند و آزادي يك فلسطيني، يك لبناني، يك آفريقايي، يك آمريكايي، يك اروپايي و... همان آزادي براي من است. در نوشته هاي بعدي اين مسئله را بيشتر واكاوي خواهم كرد. به اعتقاد نگارنده خواستگاه ديكتاتوري و استبداد، ليبراليسم است.

تفكر ليبراليسم سابقه زيادي در بدست گرفتن سكان هدايت اجرايي كشور دارد اما دوره بعد از دوم خرداد، دوره حاكميت اصلاح طلبان بر دولت، مجلس و شوراها و شهرداري هاست.

اولين انتظار طبيعي از كسي كه مدعاي آزادي دارد اين است كه خود را در معرض گفت و گو با مخالفين خود قرار دهد و از رويه مونولوگ بپرهيزد. اما در دوران دوم خرداد و تا امروز چه در سطح آكادميك و چه در سطح رسانه اي، مونولوگ فضاي غالب آنها بوده است هم ادامه دارد. در برخي مواقع مثل وضع كنوني دامنه اين مونولوگ آنچنان تنگ و ترش شده كه صداي اعتراض ملكيان و جريان روشنفكري ديني را نيز درآورده است.

يكي ديگر از واكنشهاي غالب اصلاح طلبان در اين دوران در برخورد با غیر خود، «هو و هجو كردن و گاهی تمسخر» است كه تا امروز هم ادامه دارد. يكي از مصاديق اين هو كردن برخوردي بود كه با آيت الله مصباح به عنوان يكي از مخالفان خود كردند.

آيت الله مصباح درباره دعاوي خود و دعاوي اصلاح طلبان خصوصا درباره اسلام آنها را به مناظره دعوت مي كرد و آنها رد مي كردند؛ در حاليكه به شدت از آزادي بيان و گفتگو با مخالف استفاده ابزاري و شعاري مي كردند.

حتي آيت الله مصباح كه از نظر آنها درست در برابر جبهه آزادي تعريف مي شد، حاضر شد با حجتي كرماني ستون نويس روزنامه اطلاعات چند جلسه مناظره تلويزيوني كند اما آنها با مدعاي آزادي دعوت به گفتگو را نپذيرفتند.

اصلاح طلبان به رد مناظره و گفتگو اكتفا نكردند بلكه در يكي از روزنامه هاي خود با كشيدن تصوير كاريكاتور وار از يك تمساح و نامگذاري آن به عنوان استاد تمساح به اين شيوه مي خواستند مخالف خود را هجو و هو كنند تا صحنه مخالفت و نقد را رها كند. يا اخيرا همين عكسي كه از جناب جليلي به عنوان ديدگاه مخالف با آنها در مسئله هسته اي در مجلات آنها با تصوير «سوپرمن» منتشر شد.

اينكه ليبراليسم از آزادي هاي فردي و آزادي بيان استفاده ابزاري براي كسب مقبوليت در جامعه مي كند شيوه اي است كه با تمسك به آن تا به امروز حركت كرده است. هجو و تمسخر رقيب يا تهمت و افتراء به او روشي متداول بين اصلاح طلبان است. شايد به جرئت بتوان گفت كه يكي از مخالفان اصلي و سرسخت آزادي خود اصلاح طلبان هستند، چون اگر اين آزادي هاي فردي و اجتماعي ادعايي تبليغ به موجوديت شود دست اين طيف فكري براي هميشه از تسخير فكر جامعه خالي خواهد شد.