به درد نخورترین خودروها

سرویس: اخبار کوتاهکد خبر: 6974|17:54 - 1392/02/12
نسخه چاپی

فهرست کردن بهترین یا بدترین خودروهای ساخت بشر کاری سهل و ممتنع است و البته هر فهرستی که تنظیم شود بدون شک موافقان و مخالفانی خواهد داشت، اما هدف در اینجا به صف کردن خودروهایی است که نه خوب‌اند و نه بد، بلکه مضحک و به‌دردنخور یا حتی احمقانه‌اند.

اولین ویژگی مشترک خودروهای این فهرست آن است که مردم هنگام مواجهه با آنها یا از بخت بدشان پس از خریدن آنها از خود می‌پرسند: «وقتی این را می‌ساختند، واقعا چه فکری می‌کردند؟»، و دوم این است که تولید تقریبا همگی‌شان پس از چند سال متوقف شد. این خودروهای سنگین، کند، زشت و بی‌خاصیت و بی‌کیفیت احتمالا نتیجه یک ندانم‌کاری بزرگ، عدم خلاقیت و بی‌توجهی به تمام ویژگی‌هایی است که لازمه یک خودروی خوب است.

۱ رنو دافین، ساخت 1956. دافین یکی از اولین خودروهای ساخت فرانسه پس از جنگ جهانی دوم است. اگرچه انتظار از صنعت خودروی آن روزها چندان زیاد نیست، این خودرو را چنان ساخته‌اند که به نظر می‌رسد اگر طراح و مهندسش به جای خودروسازی به کلاس آشپزی می‌‌رفتند، فرانسه بعد از جنگ نفع بیشتری می‌برد. در روزهایی که جهان گرسنه خودرو بود، رنو بیش از 2 میلیون دستگاه از این تابوت مقوایی را در سرتاسر دنیا فروخت. رنو دافین با ظاهری خسته و پژمرده، بسیار ناامن و کندرو بود، آن‌قدر که حتما شایسته جایگاهی در میان احمقانه‌ترین خودروهای ساخت بشر است.

۲ آمفی‌کار (Amphicar)، ساخت سال 1961. آمفی‌کار نمونه کاملی است از تلاشی عبث برای ساخت خودرویی چندکاره؛ یک خودروی افتضاح و قایقی بدتر از آن که به طرز حیرت‌آوری بین سال‌های 1961 تا 68 تعداد 4 هزار دستگاه از آن ساخته‌اند. این خودرو قرار بوده قایق هم باشد و راننده نگون‌بختش بتواند با آن در رودخانه هم براند. هر وسیله دیگری، هرچه باشد، حتما گزینه بهتری است.

۳ اسکریپس بوت بی‌-اتوگو (Scripps-Booth Bi-Autogo)، ساخت 1913. خودروی آخر این فهرست پدیده‌ای است که احتمالا نتیجه اولین کج‌اندیشی قرن بوده و کسی به جز طراحش دقیقا نفهمید برای چه کاری ساخته شده است. وسیله نقلیه‌ای با نزدیک به 5/1 تن وزن که دست‌کم معلوم است با الهام از طرح کلی موتورسیکلت ساخته شده است. جمیز اسکریپس بوت که نتیجه تلاشش را با افتخار به نام خود ثبت کرده، به گزارش وال استریت ژورنال بی‌تردید احمقانه‌ترین خودروی دیترویت را ساخته است.

۴ پونتیاک آزتک، ساخت سال 2001. معروف است که راه جهنم را باید با پونیتاک آزتک راند. احتمالا نیت سازندگان آزتک خیر بوده، طراحی داخلی‌اش هم نسبتا خوب بوده و بد هم سواری نمی‌داده، اما حقیقتا یکی از زشت‌ترین فرآورده‌های صنعت خودرو بوده است. از سپر بی‌ریخت جلو تا همتای عقبی‌اش، پونتیاک آزتک ترکیبی ناشیانه است از پلاستیک و فولاد و شیشه.

۵ خودروی اسبی بدون اسب، ساخت 1899. نگنجاندن این پدیده واقعا خنده‌دار می‌توانست بزرگ‌ترین اشتباه فهرست ما باشد. آقای یوریا اسمیت مثلا قصد داشته با این ابتکار منحصر‌به‌فردش آدم‌ها را از عصر کالسکه و گاری‌های اسب‌کش به عصر «خودرو» ببرد. مجله تایم درباره این خودرو نوشته که آقای اسمیت پیشنهاد داده نیم‌تنه اسب در جلوی اسباب‌بازی‌اش چیزی شبیه باک باشد و سوخت خودرو را در آن بریزند. عجب نبوغی!

۶ چِوی SSR، ساخت 2003. این شاهکار شورلت پاسخ یک پرسش ساده است: چه کسی این خودرو را می‌خواهد؟ چِوی SSR هیچ منطقی ندارد؛ رودستری بی‌قواره با طراحی مغشوش که سقفش هم متحرک است و همچنین پنجره‌هایی کوچک که هیچ تناسبی با موتور بزرگ V8 آن ندارد. جنرال موتورز ممکن است بگوید 250 دستگاه از آن را ظرف 3 سال فروخت یا به عبارتی قالب کرد، اما اگر این‌قدر پرطرفدار بود معلوم نشد چرا در سال 2006 تولیدش متوقف شد.

۷ فولر دی‌ماکسیون (Fuller Dymaxion)، ساخت 1943. یکی دیگر از آن خودروهای گرفتار سندروم چندکارگی؛ طراحی و ساخت خودرویی که هم هواپیما باشد و هم قایق و سپس عرضه کردنش به بازار واقعا کار دشواری است، اما آر. باک‌مینیستر فولر، طراح این هیولا، از پس کار خوب برآمده و نتیجه این است که می‌بینید؛ خودروی مضحکی که می‌پرد یا هواپیمایی که در جاده هم می‌رود.

۸ کادیلاک سیمارون، ساخت 1981. ایده بدی که وقتی رنگ واقعیت گرفت بدتر هم شد. جنرال موتورز در آن روزها به خودرویی با مصرف متعادل سوخت نیاز داشت، بنابراین قیمت چِوی کاوالیر را دو برابر کرد، برخی امکانات عادی را به آن اضافه کرد و اسمش را گذاشت کادیلاک سیمارون؛ نتیجه شورلتی شد که یک کادیلاک پشت آن قایم شده است. سیمارون خودرویی بیش از حد عادی است با چهار سیلندر و چهار دنده، بی‌هیچ پیچیدگی و درعین‌حال خشک و انعطاف‌ناپذیر. عجیب آنکه 7 سال تمام هم پای ثابت بازار خودرو بود.

۹ کرایسلر PT کروزر، ساخت 2005. کرایسلر کروزر یادآور روزهایی است که فقط مردها، با کلاه‌هایی بزرگ بر سر، رانندگی می‌کردند. سقف این خودرو متحرک بود و تناسب نصفه و نیمه‌اش دقیقا وقتی به کلی از دست می‌رفت که سقف کنار می‌رفت، در آن لحظه کرایسلر کروزر به رقیب سرسخت پونتیاک آزتک برای کسب عنوان ابلهانه‌ترین مجسمه متحرک دهه تبدیل می‌شد، اما مشکل اصلی آنجا بود که سقف دوباره خودرو را می‌پوشاند و زشتی رقت‌بارش از دو فرسخی توجه هر طراح و مهندس تازه‌کاری را جلب می‌کرد.

۱۰ هامر H2، ساخت 2001. جنرال موتورز ساخت این خودرو را پس از حملات تروریستی 11 سپتامبر آغاز کرد. قرار بود این خودرو ابزاری باشد برای ماجراجویی‌ها در دشت و بیابان یا پیشبرد پروژه‌های اکتشافی و تحقیقاتی در مناطقی چون خاورمیانه، اما به سرعت به نمادی از مصرف‌گرایی و زیاده‌روی آمریکایی و بی‌تفاوتی نسبت به محیط زیست تبدیل شد. مصرف بالای سوخت و اندازه بزرگش به کار هیچ شهروند عاقلی نمی‌آمد و جنرال موتورز سرانجام با شروع بحران اقتصادی در سال 2009 تولیدش را متوقف کرد.

نظر شما

دیدگاه های ارسال شده توسط شما، پس از تایید توسط مدیریت در وب سایت منتشر خواهد شد