مجله زندگی ایده آل:اتاق كار پروفسور باهر پر از دستنوشتهها و مقالههايي است كه با ديدن عناوين آنها شگفتزده ميشويد البته جست و جو ميان اين كاغذها كاري بسيار دشوار است و پروفسور با تهيه فهرستي از مطالب كار مخاطبانش را راحت كرده است. اينبار ميان مطالب پروفسور باهر، اين عنوان را براي گپزدن انتخاب كرديم: «دختران ناجنس، پسران بدجنس» توصيه ميكنيم براي شناخت بهتر دختران و پسران امروز و رفع بسياري از مشكلات در ارتباط با آنها، حتما اين مطلب را بخوانيد.
تعريف اوليه مناز دختران در حال گذار
ابتدا باید بگویم این اصطلاح «ناجنسی» دختران مودبانه كلمه بدجنسی است كه در جامعه استفاده میشود و بسیار هم كاربرد دارد و در كنار كلمه ناجنس به كار میرود. به همین دلیل است كه از این 2 واژه برای شرح و توضیح نابسامانیهای رفتاری و اخلاقی هر 2 جنس استفاده میشود. عوامل متعددی باعث شده كه طی 30 سال اخير دختران بهصورت جهشی تغییرات عمده ای داشته باشند و همین تغییرات باعث شده توقع دختران بیشتر شود. این موارد بین دختران جامعه بزرگی مثل تهران و در سطوح و لایه های مختلف اجتماعی، فرهنگی و تحصیلاتی قابل رویت است و شاید بتوان آن را به دیگر مناطق نیز تعمیم داد و با بررسی و آسیبشناسی بتوان از بروز و تكرار نابسامانیها در آن مناطق جلوگیری كرد.
قبل از اينكه باعث بهوجود آمدن حسادت بين همكارانتان شويد، رئيس رفتار خودتان باشيد و حرفي نزنيد كه ديگران را با آن تحريك و عصباني كنيد
دختران
آموزش عالی
سواد و تحصیلات دانشگاهی در مقایسه با سالهاي قبل و همچنین قبل از انقلاب رشد بسیار فزایندهای داشته است. در حال حاضر متوسط سواد در دختران شهرنشین لیسانس است در حالیكه در قبل تحصیل تا پایان مقطع دبستان بالاترین میزان بود.
تغییرات چشمگیر
در مقایسه آماری، تعداد دختران نیز تغییر داشته است. اگر كیفیت را با مواردی چون سلیقه و سواد و آگاهیهای عمومی و درك و فهم تعریف كنیم در همه این موارد دختران تغییرات چشمگیری با همنوعان خود در سالهاي قبل دارند.
توقعات بالا
یكی از دلایلی كه باعث شده دختران دیر و خیلی كم ازدواج كنند توقعات بالا و زیادهخواهیهای آنان است كه بر تمام تصمیمگیریهایشان تاثیر گذاشته است. قبلا دختران میگفتند هرچه پدر و مادرم بگویند یا خدا بزرگ است و من چیز زیادی نمی خواهم ولی در این دوران دختران خواستههایشان را اعلام میكنند و میخواهند و براساس آن تصمیم میگیرند یعنی تنها تامین مادی از طرف یك مرد برایشان ملاك نیست و انواع و اقسام خواستهها و نیاز های مختلفی كه دارند را بیان میكنند و در ازدواج بهدنبال برطرف كردنشان هستند.
شغلیابی
موقعیت های شغلی دختران در مقایسه با سال های گذشته تفاوتهای آشكاری پیدا كرده است. در گذشته دختران عموما یا كار نمیكردند یا كارهایی در حیطه خانه انجام میدادند و كمتر دختری خارج از خانه كار میكرد ولی امروزه دختران علاوه بر انجام امور منزل عموما خارج از خانه بهدنبال كار هستند و به راحتی هم جذب بازار كار میشوند. در جامعه امروزی میبینیم كه دختران به كار كردن مشتاقتر هستند و توفیقاتشان در كاریابی و پیشرفت كاری هم بیشتر است.
سن دخترانگی (اصطلاح باهری...)
منظور از این سن، سنی است كه دختران را بالغ و عاقل فرض میكردند؛ این سن نیز 10 تا 15 سال تفاوت پیدا كرده است؛ به این معنی كه در گذشته یك دختر 15 ساله را بهعنوان یك دختر خانم كامل معرفی میكردند كه آمادگی ازدواج داشت و اگر در این سن ازدواج نمیكرد و مثلا 20 ساله میشد میگفتند كه ترشیده و دیگر شوهری پیدا نخواهد كرد ولی امروزه اگر بخواهند یك دختر 20 ساله را شوهر بدهند همه میگویند چرا به این زودی و مگر عجله دارید و. . . سن مناسب و متعارف برای ازدواج كه میانگینش در گذشته 15 بود الان به 25 سال رسیده است. به همین دلیل سن دخترانگی بالا رفته است.
زنان مدیر
در سطوح میانی مدیریتی، حضور زنان خیلی بیشتر از گذشته شده است و این یعنی خانمهای جوان توانستهاند از محدودههای ممنوعه كه در گذشته وجود داشته عبور كنند.
كمیت
تعداد زنان و دختران جوان براساس آمار و مشاهدات نسبت به سالهای گذشته بالا رفته و افزایش داشته است و این افزایش نه تنها نسبت به تعداد دختران در سالهاي قبل بوده بلكه در مقایسه با پسران نیز این افزایش چشمگیر است.
ارتباطات گسترده
ارتباطات اجتماعی دختران در جامعه امروز بیشتر شده است؛ در جامعه امروز ارتباط با جنس مخالف هم بیشتر از گذشته شده است مثل حضور در دانشگاه و محيطهاي كاري و ... و طبق آخرین آماری هم كه اعلام شده 80 درصد از دختران دبیرستانی دوست پسر دارند. شاید بتوان گفت دختران جوان در این دوره آزادیهای اجتماعی بیشتری میخواهند.
استقلالطلبی
دختران امروزی استقلالطلب هستند یعنی با درنظر گرفتن همه شرایط از جمله مهریههای سنگین و حق طلاق و... باز هم دنبال استقلال هستند و حاضر نیستند زیر سايه هیچكسی باشند چه پدر ،چه مادر، چه همسر و چه بچه... .
توصیههای كاربردی
اولین اولویت این است كه جوان، شناخته شود. با شناخت درست از نیازها و خواستهای او میتوان تصمیمات درستی گرفت. باید برای جوانان زمینه فعالیتهای تولیدی فراهم شود تا از انرژی مازاد او، بهرهبرداری مناسبی صورت بگیرد. جوان اگر مولد نباشد، مخرب میشود. باید برای جوانان آزادیهای مشروع و مشروطی درنظر گرفت كه اختیار انتخاب آن هم باید متناسب با شرایط بومی، اقلیمی و فرهنگی جوانان هر شهر، استان یا... باشد نه اینكه یك تصمیم مركزی گرفته شود و بخواهند آن را در تمام نقاط و در هر شرایطی اجرا كنند.حتی مجریان و محافظان این آزادیها هم باید با شرایط جامعه هماهنگ باشند تا برداشتهاي متفاوت باعث ایجاد اختلاف و ناهماهنگی نشود.
باید گفت ضربههای فرهنگی كه ممكن است از طریق اجرای غلط و ناصحیح قوانین انضباطی و محدودیتی به جامعه جوان وارد شود بهمراتب از ضربههای تهاجم فرهنگی و تحریم های اقتصادی و... مخربتر و كشندهتر خواهد بود. پس وضع قوانین، یك طرف قضیه است و نحوه اجرا و صیانت از آن، بعد دیگر قضیه. بنابراین اگر بنیان های اجرایی و اعتقادیمان محكم باشد نباید نگران تلاشهای دیگران باشیم.
پسران
بيخردي
خرد به معنای قدرت تمييز و تشخیص بین پسران بهشدت كاهش یافته است. در مقایسه پسران گذشته با پسران امروزی در سنین مثلا فوق لیسانس این تفاوت فاحش است. در گذشته در این سن هم فعالیت بیشتر بود، هم كسب درآمد، هم شعور و فهم اجتماعی و هم انگیزه. نسل امروز هوشمندی و ضریب هوشی بالاتری نسبت به نسل گذشته دارند ولی خردشان كمتر و قدرت تحلیلشان ضعیفتر است. برای مثال در مواجهه و هم كلامی با یك دانشجوی ممتاز در مقطع فوق لیسانس اگر در زمینههایی خارج از حیطه تخصصی دانشگاهی بحث كنید، بسیاری از سوالاتتان بیجواب میماند یعنی اگر میلیمتری از چارچوب كتاب های دانشگاهی خارج شوی نمیتواند پاسخ بدهد و این خیلی سخت و مشكل است كه آدم ببیند این نسل اینگونه از داخل تهی و پوچ میشود.
شادي سطحي
شادی بین پسران ذاتی نیست. خندهها و صداهای بلند بیشتر حالت هیستریك دارد و تحت تاثیر استفاده از مواد محرك یا مخدر است. در فضا های عمومی و پاركها شاهد هستیم كه پسران خیلی قهقهه میزنند و به ظاهر شادند ولی گفتوگوها و خوشیهای بین آنها كم محتوا، مبتذل و پوچ است. مثلا ساعتها در باره یك سوسك كه پیدا كردهاند حرف میزنند و میخندند. حرفهای پرمحتوایی برای گفتوگو ندارند.
ناآگاهي از مسائل روز
پسران امروز نسبت به فرهنگ و تمدن ايران ناآگاه و بیتفاوت شدهاند. نه تنها از مسائل روز بیاطلاع هستند بلكه از مسائل دیروز هم بی اطلاعند. برای مثال اگر بپرسید خواجه عبدالله انصاری چه كسی است؟ فقط لبخندی احمقانه تحویلت میدهند بدون آنكه فكر كنند یا بخواهند او را بشناسند. درحالیكه خواجه عبدالله انصاری فرد بسیار بزرگی است و حداقل یك ایرانی باید او را بهعنوان یك فیلسوف و دانشمند ایرانی بشناسد.
درآمدهاي كم
پسران امروزی یا درآمدهای بسیار پایینی دارند یا اصلا درآمدی ندارند و همچنان وابسته به درآمد پدر و مادر هستند. در مقایسه با دختران میبینیم كه كمتر فكر كار هستند چون دختران با كارهای متوسط، با حداقل حقوق 400 تا 500 هزار تومان هم راضی میشوند تا ادامه بدهند ولی پسران با این درآمد حاضر نیستند كار كنند یا اگر هم كار كنند این میزان درآمد برایشان كافی نیست.
نبود وابستگي به خانواده
پسرها بلافاصله بعد از اولین آشنایی با یك دختر حتی در حد رابطه دوستی و همكاری، بلافاصله خانواده را فراموش میكنند و كاملا به طرف او تمایل پیدا میكنند ولی دختران همدلی و وابستگی بیشتری به خانواده دارند.
پشت ميز نشيني
پسران علاقهمندند كه بلافاصله بعد از اتمام دانشگاه شغلی در حد مدیر و مدیر كل داشته باشند تا راضی باشند ولی دختران در سطوح مختلف مشغول به كار میشوند.
كاهش انگيزه
انگیزه های پسران بهصورت عمومی كاهش پیدا كرده است و این بی انگیزگی یا كمانگیزگی بهصورت اپیدمی میان پسران افزایش یافته است.
موضوعي كه بايد نگرانش بود
میتوان گفت فرار مغزها اتفاق میافتاد یعنی افراد مستعد و هوشمند برای ادامه تحصیل به خارج از كشور میرفتند و بعد از اتمام تحصیلات به ایران بر میگشتند و زندگی و خانواده ای فراهم میكردند ولی امروزه شاهد هستیم كه افراد مختلف از سطوح مختلف اجتماعی، سیاسی، فرهنگی، ورزشی و... به محض رسیدن بهمراتب بالای اجتماعی و موفقیت به خارج از كشور مهاجرت میكنند و دیگر به كشور برنمیگردند. در این زمان است كه ژن عامل موفقیت تحصیلی، ورزشی و... كه از پدر به پسر و نسل بعدی رسیده بود این بار از كشور خارج میشود بدون آنكه دنباله و ادامهای داشته باشد. اینجاست كه باید نگران بود. حالا اگر نسل فرهیخته و موفق از این جمع نیز خارج شوند و باقیمانده هم كاري برای ارتقاي فرهنگ و دانش خود نكنند چه اتفاقی میافتد؟ بالاترین خسارتی كه میتوانیم از آن نام ببریم همین فرار مغزها و در نهایت آن فرار ژنهاست كه اتفاق میافتد.
ناجنسی دختران و بدجنسی پسران...
ناجنسی دختران یعنی اینكه توقعات دختران زیاد شده، «آیکیو» در آنها بهصورت جهشی افزايش يافته و بالطبع از نظر ژنتیك شاید بشود گفت X X (علائم ژنتیك) عامل زن بودن كه همان كروموزومهای X است هم كوچكتر شدهاند و این یعنی بعد زنانگیشان كم شده است. زنی كه در گذشته برایش شعر میگفتند و به خال لبش جنگها و فتحها میكردند بهنظرم امروز شاید وجود نداشته باشد... نه تنها از طرف پسران این اتفاق نمیافتد بلكه از طرف دختران هم شما این طنازی و ملاحت را نمی بینید. این كوچك شدن X را من به ناجنسی دختران ترجمه میكنم و گاهی در میان صحبتهایشان میشنویم كه میگویند: «ما خودمان یه پا مردیم و غافل از اینكه در این دوره و زمانه 2 پا مرد هم به كار نمیآید.»
پسرها هم بهصورت نسبی توفیقات كمتری دارند و افت كردهاند و X و Y كه نشانه مرد بودن است دچار نقصان شده به این شكل كه Y كه نشانه و علامت مردانگی است كوچك شده و X بهعنوان نماد و نشانه زن بودن بزرگتر شده است، به معنایی دیگر تمایلات زنانه در آنها بیشتر شده است و بالطبع جنسشان بد شده و همان اصطلاحی كه بهعنوان بدجنس به كار میبریم در این مورد معنا پیدا میكند، مثل گلابی كه بهظاهر،رنگ و بوی گلابی دارد ولی وقتی گاز میزنیم طعم میوه به را دارد. در یك جمعبندی میتوانم بگویم كه زن ما از پله زنانگی یك پله بالاتر و مرد ما هم از جایگاه مردانگی یك پله پایینتر آمده است. به این ترتیب در این فرآیند نه زن، زن است و نه مرد، مرد!
صعود دختران
شاید بتوان این فاكتورها را به نمادهای بورسی دختران تشبیه كرد كه همه صعود داشتهاند و باعث ارتقاي موقعیت اجتماعی و نوسانات رفتاری آنها شدهاند. در مقابل این نوسانات و تغییرات، پسران نیز بیتغییر نماندهاند؛ كمیت پسران نسبت به قبل و در مقایسه با دختران رو به كاهش است. با هر تعریفی كه از كیفیت داشته باشید مثل سواد، معرفت، تواناییها و... كیفیت پسران كاهش پیدا كرده است.
قیچی تفاوتها
توفیقات دختران خیلی بیشتر از حد انتظار و بیشازحد قابلپیشبینی بوده است و در مقابل ناكامیها و بی توفیقی پسران نیز بیاندازه و غیرقابل چشمپوشی است. این كامیابیها و این ناكامیها هردو، مثل 2 تیغه تیز قیچی عمل میكنند كه رشته ارتباط مناسب اجتماعی و تعامل تاثیرگذار را قیچی میكند و نمیگذارد كه این 2 بخش ارتباط و دوستی داشته باشند و این است كه روابط و تعاملاتشان دائم با چالش روبهرو میشود. همین باعث ایجاد انواع و اقسام مسائل مختلف میشود مثل اعتیاد، خانههای مجردی، ارتباطها ی متعدد و... . خیلی از معضلات و نابسامانیهایی كه امروز در جامعه شاهد آن هستیم به دلیل آن است كه ما مسئله را حل نكردهایم و حالا نوبت مسئله است كه ما را منحل كند.
تعريف اوليه مناز دختران در حال گذار
ابتدا باید بگویم این اصطلاح «ناجنسی» دختران مودبانه كلمه بدجنسی است كه در جامعه استفاده میشود و بسیار هم كاربرد دارد و در كنار كلمه ناجنس به كار میرود. به همین دلیل است كه از این 2 واژه برای شرح و توضیح نابسامانیهای رفتاری و اخلاقی هر 2 جنس استفاده میشود. عوامل متعددی باعث شده كه طی 30 سال اخير دختران بهصورت جهشی تغییرات عمده ای داشته باشند و همین تغییرات باعث شده توقع دختران بیشتر شود. این موارد بین دختران جامعه بزرگی مثل تهران و در سطوح و لایه های مختلف اجتماعی، فرهنگی و تحصیلاتی قابل رویت است و شاید بتوان آن را به دیگر مناطق نیز تعمیم داد و با بررسی و آسیبشناسی بتوان از بروز و تكرار نابسامانیها در آن مناطق جلوگیری كرد.
قبل از اينكه باعث بهوجود آمدن حسادت بين همكارانتان شويد، رئيس رفتار خودتان باشيد و حرفي نزنيد كه ديگران را با آن تحريك و عصباني كنيد
دختران
آموزش عالی
سواد و تحصیلات دانشگاهی در مقایسه با سالهاي قبل و همچنین قبل از انقلاب رشد بسیار فزایندهای داشته است. در حال حاضر متوسط سواد در دختران شهرنشین لیسانس است در حالیكه در قبل تحصیل تا پایان مقطع دبستان بالاترین میزان بود.
تغییرات چشمگیر
در مقایسه آماری، تعداد دختران نیز تغییر داشته است. اگر كیفیت را با مواردی چون سلیقه و سواد و آگاهیهای عمومی و درك و فهم تعریف كنیم در همه این موارد دختران تغییرات چشمگیری با همنوعان خود در سالهاي قبل دارند.
توقعات بالا
یكی از دلایلی كه باعث شده دختران دیر و خیلی كم ازدواج كنند توقعات بالا و زیادهخواهیهای آنان است كه بر تمام تصمیمگیریهایشان تاثیر گذاشته است. قبلا دختران میگفتند هرچه پدر و مادرم بگویند یا خدا بزرگ است و من چیز زیادی نمی خواهم ولی در این دوران دختران خواستههایشان را اعلام میكنند و میخواهند و براساس آن تصمیم میگیرند یعنی تنها تامین مادی از طرف یك مرد برایشان ملاك نیست و انواع و اقسام خواستهها و نیاز های مختلفی كه دارند را بیان میكنند و در ازدواج بهدنبال برطرف كردنشان هستند.
شغلیابی
موقعیت های شغلی دختران در مقایسه با سال های گذشته تفاوتهای آشكاری پیدا كرده است. در گذشته دختران عموما یا كار نمیكردند یا كارهایی در حیطه خانه انجام میدادند و كمتر دختری خارج از خانه كار میكرد ولی امروزه دختران علاوه بر انجام امور منزل عموما خارج از خانه بهدنبال كار هستند و به راحتی هم جذب بازار كار میشوند. در جامعه امروزی میبینیم كه دختران به كار كردن مشتاقتر هستند و توفیقاتشان در كاریابی و پیشرفت كاری هم بیشتر است.
سن دخترانگی (اصطلاح باهری...)
منظور از این سن، سنی است كه دختران را بالغ و عاقل فرض میكردند؛ این سن نیز 10 تا 15 سال تفاوت پیدا كرده است؛ به این معنی كه در گذشته یك دختر 15 ساله را بهعنوان یك دختر خانم كامل معرفی میكردند كه آمادگی ازدواج داشت و اگر در این سن ازدواج نمیكرد و مثلا 20 ساله میشد میگفتند كه ترشیده و دیگر شوهری پیدا نخواهد كرد ولی امروزه اگر بخواهند یك دختر 20 ساله را شوهر بدهند همه میگویند چرا به این زودی و مگر عجله دارید و. . . سن مناسب و متعارف برای ازدواج كه میانگینش در گذشته 15 بود الان به 25 سال رسیده است. به همین دلیل سن دخترانگی بالا رفته است.
زنان مدیر
در سطوح میانی مدیریتی، حضور زنان خیلی بیشتر از گذشته شده است و این یعنی خانمهای جوان توانستهاند از محدودههای ممنوعه كه در گذشته وجود داشته عبور كنند.
كمیت
تعداد زنان و دختران جوان براساس آمار و مشاهدات نسبت به سالهای گذشته بالا رفته و افزایش داشته است و این افزایش نه تنها نسبت به تعداد دختران در سالهاي قبل بوده بلكه در مقایسه با پسران نیز این افزایش چشمگیر است.
ارتباطات گسترده
ارتباطات اجتماعی دختران در جامعه امروز بیشتر شده است؛ در جامعه امروز ارتباط با جنس مخالف هم بیشتر از گذشته شده است مثل حضور در دانشگاه و محيطهاي كاري و ... و طبق آخرین آماری هم كه اعلام شده 80 درصد از دختران دبیرستانی دوست پسر دارند. شاید بتوان گفت دختران جوان در این دوره آزادیهای اجتماعی بیشتری میخواهند.
استقلالطلبی
دختران امروزی استقلالطلب هستند یعنی با درنظر گرفتن همه شرایط از جمله مهریههای سنگین و حق طلاق و... باز هم دنبال استقلال هستند و حاضر نیستند زیر سايه هیچكسی باشند چه پدر ،چه مادر، چه همسر و چه بچه... .
توصیههای كاربردی
اولین اولویت این است كه جوان، شناخته شود. با شناخت درست از نیازها و خواستهای او میتوان تصمیمات درستی گرفت. باید برای جوانان زمینه فعالیتهای تولیدی فراهم شود تا از انرژی مازاد او، بهرهبرداری مناسبی صورت بگیرد. جوان اگر مولد نباشد، مخرب میشود. باید برای جوانان آزادیهای مشروع و مشروطی درنظر گرفت كه اختیار انتخاب آن هم باید متناسب با شرایط بومی، اقلیمی و فرهنگی جوانان هر شهر، استان یا... باشد نه اینكه یك تصمیم مركزی گرفته شود و بخواهند آن را در تمام نقاط و در هر شرایطی اجرا كنند.حتی مجریان و محافظان این آزادیها هم باید با شرایط جامعه هماهنگ باشند تا برداشتهاي متفاوت باعث ایجاد اختلاف و ناهماهنگی نشود.
باید گفت ضربههای فرهنگی كه ممكن است از طریق اجرای غلط و ناصحیح قوانین انضباطی و محدودیتی به جامعه جوان وارد شود بهمراتب از ضربههای تهاجم فرهنگی و تحریم های اقتصادی و... مخربتر و كشندهتر خواهد بود. پس وضع قوانین، یك طرف قضیه است و نحوه اجرا و صیانت از آن، بعد دیگر قضیه. بنابراین اگر بنیان های اجرایی و اعتقادیمان محكم باشد نباید نگران تلاشهای دیگران باشیم.
پسران
بيخردي
خرد به معنای قدرت تمييز و تشخیص بین پسران بهشدت كاهش یافته است. در مقایسه پسران گذشته با پسران امروزی در سنین مثلا فوق لیسانس این تفاوت فاحش است. در گذشته در این سن هم فعالیت بیشتر بود، هم كسب درآمد، هم شعور و فهم اجتماعی و هم انگیزه. نسل امروز هوشمندی و ضریب هوشی بالاتری نسبت به نسل گذشته دارند ولی خردشان كمتر و قدرت تحلیلشان ضعیفتر است. برای مثال در مواجهه و هم كلامی با یك دانشجوی ممتاز در مقطع فوق لیسانس اگر در زمینههایی خارج از حیطه تخصصی دانشگاهی بحث كنید، بسیاری از سوالاتتان بیجواب میماند یعنی اگر میلیمتری از چارچوب كتاب های دانشگاهی خارج شوی نمیتواند پاسخ بدهد و این خیلی سخت و مشكل است كه آدم ببیند این نسل اینگونه از داخل تهی و پوچ میشود.
شادي سطحي
شادی بین پسران ذاتی نیست. خندهها و صداهای بلند بیشتر حالت هیستریك دارد و تحت تاثیر استفاده از مواد محرك یا مخدر است. در فضا های عمومی و پاركها شاهد هستیم كه پسران خیلی قهقهه میزنند و به ظاهر شادند ولی گفتوگوها و خوشیهای بین آنها كم محتوا، مبتذل و پوچ است. مثلا ساعتها در باره یك سوسك كه پیدا كردهاند حرف میزنند و میخندند. حرفهای پرمحتوایی برای گفتوگو ندارند.
ناآگاهي از مسائل روز
پسران امروز نسبت به فرهنگ و تمدن ايران ناآگاه و بیتفاوت شدهاند. نه تنها از مسائل روز بیاطلاع هستند بلكه از مسائل دیروز هم بی اطلاعند. برای مثال اگر بپرسید خواجه عبدالله انصاری چه كسی است؟ فقط لبخندی احمقانه تحویلت میدهند بدون آنكه فكر كنند یا بخواهند او را بشناسند. درحالیكه خواجه عبدالله انصاری فرد بسیار بزرگی است و حداقل یك ایرانی باید او را بهعنوان یك فیلسوف و دانشمند ایرانی بشناسد.
درآمدهاي كم
پسران امروزی یا درآمدهای بسیار پایینی دارند یا اصلا درآمدی ندارند و همچنان وابسته به درآمد پدر و مادر هستند. در مقایسه با دختران میبینیم كه كمتر فكر كار هستند چون دختران با كارهای متوسط، با حداقل حقوق 400 تا 500 هزار تومان هم راضی میشوند تا ادامه بدهند ولی پسران با این درآمد حاضر نیستند كار كنند یا اگر هم كار كنند این میزان درآمد برایشان كافی نیست.
نبود وابستگي به خانواده
پسرها بلافاصله بعد از اولین آشنایی با یك دختر حتی در حد رابطه دوستی و همكاری، بلافاصله خانواده را فراموش میكنند و كاملا به طرف او تمایل پیدا میكنند ولی دختران همدلی و وابستگی بیشتری به خانواده دارند.
پشت ميز نشيني
پسران علاقهمندند كه بلافاصله بعد از اتمام دانشگاه شغلی در حد مدیر و مدیر كل داشته باشند تا راضی باشند ولی دختران در سطوح مختلف مشغول به كار میشوند.
كاهش انگيزه
انگیزه های پسران بهصورت عمومی كاهش پیدا كرده است و این بی انگیزگی یا كمانگیزگی بهصورت اپیدمی میان پسران افزایش یافته است.
موضوعي كه بايد نگرانش بود
میتوان گفت فرار مغزها اتفاق میافتاد یعنی افراد مستعد و هوشمند برای ادامه تحصیل به خارج از كشور میرفتند و بعد از اتمام تحصیلات به ایران بر میگشتند و زندگی و خانواده ای فراهم میكردند ولی امروزه شاهد هستیم كه افراد مختلف از سطوح مختلف اجتماعی، سیاسی، فرهنگی، ورزشی و... به محض رسیدن بهمراتب بالای اجتماعی و موفقیت به خارج از كشور مهاجرت میكنند و دیگر به كشور برنمیگردند. در این زمان است كه ژن عامل موفقیت تحصیلی، ورزشی و... كه از پدر به پسر و نسل بعدی رسیده بود این بار از كشور خارج میشود بدون آنكه دنباله و ادامهای داشته باشد. اینجاست كه باید نگران بود. حالا اگر نسل فرهیخته و موفق از این جمع نیز خارج شوند و باقیمانده هم كاري برای ارتقاي فرهنگ و دانش خود نكنند چه اتفاقی میافتد؟ بالاترین خسارتی كه میتوانیم از آن نام ببریم همین فرار مغزها و در نهایت آن فرار ژنهاست كه اتفاق میافتد.
ناجنسی دختران و بدجنسی پسران...
ناجنسی دختران یعنی اینكه توقعات دختران زیاد شده، «آیکیو» در آنها بهصورت جهشی افزايش يافته و بالطبع از نظر ژنتیك شاید بشود گفت X X (علائم ژنتیك) عامل زن بودن كه همان كروموزومهای X است هم كوچكتر شدهاند و این یعنی بعد زنانگیشان كم شده است. زنی كه در گذشته برایش شعر میگفتند و به خال لبش جنگها و فتحها میكردند بهنظرم امروز شاید وجود نداشته باشد... نه تنها از طرف پسران این اتفاق نمیافتد بلكه از طرف دختران هم شما این طنازی و ملاحت را نمی بینید. این كوچك شدن X را من به ناجنسی دختران ترجمه میكنم و گاهی در میان صحبتهایشان میشنویم كه میگویند: «ما خودمان یه پا مردیم و غافل از اینكه در این دوره و زمانه 2 پا مرد هم به كار نمیآید.»
پسرها هم بهصورت نسبی توفیقات كمتری دارند و افت كردهاند و X و Y كه نشانه مرد بودن است دچار نقصان شده به این شكل كه Y كه نشانه و علامت مردانگی است كوچك شده و X بهعنوان نماد و نشانه زن بودن بزرگتر شده است، به معنایی دیگر تمایلات زنانه در آنها بیشتر شده است و بالطبع جنسشان بد شده و همان اصطلاحی كه بهعنوان بدجنس به كار میبریم در این مورد معنا پیدا میكند، مثل گلابی كه بهظاهر،رنگ و بوی گلابی دارد ولی وقتی گاز میزنیم طعم میوه به را دارد. در یك جمعبندی میتوانم بگویم كه زن ما از پله زنانگی یك پله بالاتر و مرد ما هم از جایگاه مردانگی یك پله پایینتر آمده است. به این ترتیب در این فرآیند نه زن، زن است و نه مرد، مرد!
صعود دختران
شاید بتوان این فاكتورها را به نمادهای بورسی دختران تشبیه كرد كه همه صعود داشتهاند و باعث ارتقاي موقعیت اجتماعی و نوسانات رفتاری آنها شدهاند. در مقابل این نوسانات و تغییرات، پسران نیز بیتغییر نماندهاند؛ كمیت پسران نسبت به قبل و در مقایسه با دختران رو به كاهش است. با هر تعریفی كه از كیفیت داشته باشید مثل سواد، معرفت، تواناییها و... كیفیت پسران كاهش پیدا كرده است.
قیچی تفاوتها
توفیقات دختران خیلی بیشتر از حد انتظار و بیشازحد قابلپیشبینی بوده است و در مقابل ناكامیها و بی توفیقی پسران نیز بیاندازه و غیرقابل چشمپوشی است. این كامیابیها و این ناكامیها هردو، مثل 2 تیغه تیز قیچی عمل میكنند كه رشته ارتباط مناسب اجتماعی و تعامل تاثیرگذار را قیچی میكند و نمیگذارد كه این 2 بخش ارتباط و دوستی داشته باشند و این است كه روابط و تعاملاتشان دائم با چالش روبهرو میشود. همین باعث ایجاد انواع و اقسام مسائل مختلف میشود مثل اعتیاد، خانههای مجردی، ارتباطها ی متعدد و... . خیلی از معضلات و نابسامانیهایی كه امروز در جامعه شاهد آن هستیم به دلیل آن است كه ما مسئله را حل نكردهایم و حالا نوبت مسئله است كه ما را منحل كند.