به گزارشامروله،200هزار سال پیش را خاطرم نمیآید! و حافظه تاریخ هم یاریام نمیکند که آن موقع چه شکلی بودی و چه کسانی کنار تو نفس میکشیدند...
فقط چند تبر و چند نقش حک شده روی سنگ، تمام یادگاریهایی است که از مردمان آن روزگارت برایمان مانده...
طی هزاران سال "الیپی"، "کامبادن"، "کارمیسین" و هزار اسم دیگر صدایت میکردند و من امروز در قرن 21، "کرمانشاه" صدایت میکنم...
برای من الیپی و کامبادن یا کرمانشاه فرقی نمیکند، برای من مهم نیست که روزی، دلبری کردی از "قباد ساسانی" و شدی پایتخت حکومت بزرگ و باشکوه ساسانی، یا حالا که امروز، محروم در گوشهای از غرب ایران آرام گرفتهای!
برای من همین جغرافیای تو، همین خاک پر جذبه تو که بشر را برای اولین بار پابند و یکجانشین 9 هزار ساله خودش کرد مهم است...
برای من همین که بعد از قرنها جنگ و درگیری و تهاجم مغول و دول شرق و غرب کنارم هستی و هنوز تو را میتوانم زادگاهم بنامم کافی است.
همین که بعد از هزاران سال هنوز شکوه کوههای "بیستون" و "پرآوت" را به چشم میبینیم، دنیایی برای من میارزد...
پوست پارههای منطقه اورامانات قدمت 20 تا 30 هزار ساله سکونتگاه و یکجا نشینی بشر در کرمانشاه را تایید میکند.
این را اردشیر کشاورز محقق و تاریخدان میگوید و ادامه میدهد: فبور قبرستانهای مادی در محل تاقسبتان هم قدمت سه هزار ساله مدنیت و تمدن شهری کرمانشاه را تایید میکند.
کشاورز در گفت و گو با خبرنگار خبرگزاری دانشجویان ایران(ایسنا)منطقه کرمانشاه، ادامه میدهد: در دوران هخامنشان، مقدونیان، سلوکیان و اشکانیان کرمانشاه را "کامبادن" مینامیدند و مردم شهر در این دوران زندگی آرامی را سپری میکردند تا اینکه پای "قباد" پادشاه ساسانی به کرمانشاه باز شد.
زیبایی و سرسبزی و هوای لطیف و کوهستانی شهر "کامبادن" که در دامنه کوه "پرآو" قرار داشت، قباد ساسانی را شیفته و مجذوب خود کرد و بنابه دستور او این شهر در کنار "تیسفون" به عنوان پایتخت تابستانه حکومت بزرگ ساسانی انتخاب شد.
قصرهای بسیاری برای سکونت پادشاهان ساسانی در "کامبادن" ساخته شد که از جمله آن قصر باشکوه "خسرو انوشیروان" بود که متاسفانه بعدها در تهاجمهای صورت گرفته به ایران، این قصرها ویران شدند و تنها از برخی از آنها آثاری به یادگار مانده که از جمله آن آثار به جامانده از قصر خسرو است که به آن "حصار خسرو" نیز میگویند.
کشاورز در خصوص تغییرنام "کامبادن" به "کرمانشاه" آن را به حضور پادشاه دیگر ساسانی به نام "بهرام چهارم" در کامبادن مربوط میداند و میگوید: لقب بهرام چهارم که درسالهای 399 تا 411 میلادی بر ایران حکومت میکرد "شاه کرمان" بود که بعدها این لقب با حضور او در کامبادن بر روی این شهر ماند و نام "کامبادن" به "کرمان شاه" تغییر پیدا کرد.
کشاورز به فروپاشی امپراطوری عظیم ساسانی بعد از 427 سال در زمان حکومت "یزدگرد سوم" اشاره میکند و میگوید: زمان حکومت "یزدگرد سوم" آخرین پادشاه ساسانی با هجوم اعراب به ایران همراه بود که در نهایت این حمله به فروپاشی امپراطوری عظیم ساسانی و تسخیر شهرهای ایران به دست مسلمانها منجر شد.
این تسخیر شهرهای ایران در قرن اول هجری قمری حادث شد و اعراب در آن دوران نام کرمانشاه را به "قرمیسین" تغییر دادند.
اعراب همیشه واهمه شورش کُردهای شهر "قرمیسین" (کرمانشاه) را داشتند و به همین علت، اختلاط جمعیتی در این شهر به وجود آوردند و نژادهایی از ترک و فارس و عرب و تاجیک را وارد این شهر کردند که این امر موجب نارضایتی برخی مردم کرمانشاه شد که در نهایت مهاجرت برخی از آنها را به سمت رودخانه "قره سو" را رقم زد.
مردم کرمانشاه قدیم که حالا به "قرمیسین" تغییر نام پیدا کرده بود در دامنه رودخانه قره سو ساکن شدند و این امر موجب شد که دو شهر مقابل هم قرار گیرند، یکی قرمیسین در دامنه کوه پرآو و دیگری شهری جدید در کنار رودخانه قرهسو که به یاد گذشتگان "کرمانشاه" نام گرفت.
کشاورز می گوید: بنا بر سفرنامههای معتبری که وجود دارد در قرن هفتم هجری قمری شهر "قرمیسین" یا همان کرمانشاه قدیم بنا به دلایلی نابود میشود و در این سفرنامهها آدرسی که برای قرمیسین یا همان کرمانشاه قدیم داده میشود این است که "شهری است که سفره «شبدیز» در آن قرار دارد" و این جمله اشاره دارد به هجاریهای تاقبستان که امروز در دل شهر کرمانشاه جای دارد.
کشاورز ادامه میدهد: قرن هفتم هجری سالهای تلخی را برای کرمانشاه رقم زد و در سال 655 میلادی "هُلاکوخان" مغول که عازم فتح بغداد بود در گذر از شهر کرمانشاه با مقاومت مردمی روبه رو شد و این امر موجب شد تا او دستور تخریب شهر را صادر کند.
این ویرانی کرمانشاه تا دوره روی کارآمدن ایلخانان که بر خلاف دوران مغول علاقه بسیاری به شکوفایی علم و فرهنگ داشتند ادامه داشت و مجددا در این دوره کرمانشاه تا حدی احیا شد و رصدخانهای نیز به دستور خواجه نصیرالدین طوسی در منطقه دینور در این زمان ساخته شد.
کشاورز شکوه مجدد کرمانشاه را مربوط به قرن یازدهم هجری قمری همزمان با روی کار آمدن حکومت صفویان میداند و میگوید: در سال 1048 هجری قمری "شاهرخ بیگ زنگنه" پسر "علی بیگ زنگنه" که یکی ازملازمان رکاب شاه عباس صفوی بود به عنوان فرماندار منطقه کلهرستان که شهرهای اسلام آبادغرب، گیلان غرب، اسلام آبادغرب، قصر شیرین، دینور، سنقر، کرمانشاه و روستاهای آن را شامل میشد منصوب شد.
او ادامه میدهد: در زمان عصر صفوی ایل زنگنه در کرمانشاه اقتدار خود را حفظ کرده و با متهاجمان ازبک و عثمانی همواره نبرد میکردند و این وضعیت تا پایان حکومت صفویان تا سال 1135 هجری قمری ادامه داشت.
با روی کار آمدن نادر شاه افشار یکی از سرداران او به نام حاج "حسین علی خان زنگنه" و سپس شیخ "علی خان زنگنه" حاکم کرمانشاه شدند و بعد از آنها نیز با روی کار آمدن حاج حسین قلی خان زنگنه در کرمانشاه قلعهای به نام قلعه "نادری" در کنار رودخانه قره سو بنا شد.
کشاورز میگوید: این دوران آرامش کرمانشاه زیاد طول نکشید و با روی کار آمدن حکومت زندیه در سال 1160 هجری قمری، در سال 1167 هجری قمری "محمد خان زند" نماینده "کریم خان زند" به کرمانشاه آمد و با نابودی قلعه "نادری" تمام شهر را به نابودی کامل کشاند و مردم آن را به سمت شیراز کوچ داد و برخی از مردم نیز به روستاها و شهرهای کوچک اطراف کوچ کردند و عملا در این زمان نامی از کرمانشاه بر روی نقشه جغرافیایی باقی نماند.
ویرانی کرمانشاه تا سال 1176 هجری قمری ادامه داشت و در این زمان به دستور "کریم خان زند" یکی از سرداران او به نام "الله قلی خان زنگنه" به عنوان حاکم کرمانشاه تعیین میشود و شهر جدید کرمانشاه را در محل محلههای فعلی کرمانشاه از جمله محله «فیض آباد» و «برزه دماغ» بنا میکند.
از همین زمان رشد و رونق شهر کرمانشاه دوباره آغاز میشود تا سال 1221 هجری قمری که شاهزاده "محمد علی میرزای دولتشاه" پسر "فتحعلی شاه" وارد کرمانشاه میشود.
این شاهزاده قجری و پسران او که به عنوان حاکم شهرهای کرمانشاه،خوزستان، ایلام، کردستان، همدان و لرستان منصوب شده بودند عمران و آبادانی شهر کرمانشاه را به اوج میرسانند، بگونهای که در اسناد تاریخی از این شاهزاده قجری به عنوان بنیانگذار مجدد شهر کرمانشاه یاد میشود.
کشاورز میگوید: فارسی کرمانشاهی هم در این زمان به وجود آمد، زمانی که "محمد علی میرزای دولتشاه" برای ترجمه زبان کردی به فارسی، مترجم با خود به کرمانشاه آورد و آن زمان، زبان فارسی کرمانشاهی هم به زبان بخشی از مردم کرمانشاه تبدیل شد.
در همین زمان بود که مراجع دینی نیز به کرمانشاه آمدند و مساجد بسیاری در کرمانشاه بنا شد که از جمله آن میتوان به مسجد "دولتشاه" و "شازده" اشاره کرد.
اما انگار حوادث تلخ برای کرمانشاه تمامی ندارد و کشاورز میگوید: در سال 1334 هجری قمری (1293 هجری خورشیدی) همزمان با شروع جنگ جهانی اول قحطی، فقر و گرسنگی کرمانشاه را مانند سایر شهرهای ایران فرا میگیرد و این وضعیت تا سال 1338 هجری قمری با پایان جنگ و شروع کودتای رضاخان ادامه مییابد.
کرمانشاه از آسیبهای جنگ جهانی دوم هم بینصیب نمیماند و با شروع جنگ جهانی دوم در سال 1318 هجری شمسی، کرمانشاه دو سال بعد از آن و در سال 1320 هجری شمسی به اشغال متفقین درآمد و نیروهای روس و انگلیس وارد شهر شدند.
این مورخ میگوید: اشغال کرمانشاه تا سال 1325 هجری خورشیدی ادامه داشت و در همین سال جنبشهایی برای اعلام خودمختاری در نقاط مختلف کشور از جمله فارس و تبریز به راه افتاد که درکرمانشاه نیز در راستای اعلام خودمختاری جنبش "نهضت غرب" یا جنبش "قبادیان" به راه افتاد.
کشاورز ادامه میدهد: اوضاع کرمانشاه تا سال 1331 هجری خورشیدی یه همین منوال میگذشت که در این سال دکتر محمد مصدق از سمت نخست وزیری خود استعفا داد و به فتوای آیت الله کاشانی مردم در حمایت از دکتر مصدق به خیابانها ریختند که این امر در کرمانشاه با کشتار مردم در خیابان "شهربانی" قدیم همراه شد.
کرمانشاه بعد از این حادثه تا شروع سالهای انقلاب در دهه 50 وضعیت عادی داشت و در سالهای 1356 و 1357 و با شروع تظاهرات مردمی در سراسر کشور بر علیه حکومت شاه، مردم کرمانشاه نیز به پیروی از امام خمینی (ره) و به ثمر رساندن انقلاب تظاهرات کردند و این وضعیت نیز در نهایت تا 22 بهمن سال 1357 و تا زمان پیروزی انقلاب اسلامی ادامه داشت.
کشاورز سال 1359 را از تلخترین دوران تاریخ کرمانشاه میداند و میگوید: جنگ تحمیلی هشت ساله عراق علیه ایران در این سال با حمله به کرمانشاه آغاز شد و باز هم کرمانشاه وارد جنگ ناخواسته دیگری شد که هشت سال به درازا کشید...
...این جنگ هم تمام شد، اما من هنوز زخمهای آن را بر تنت میبینم و هنوز تنگی نفسهایت را حس میکنم و هنوز غبار محرومیت را بر چهرهات میبیینم و ناتوان از اینکه تو را به شکوه گذشتهات برگردانم...
و ناتوان از اینکه تو را که به گفته کشاورز رها شدی در برهوت زمان، دوباره به یاد تاریخ بیاورم! و تو را دوباره به همان دوران "کرمان شاه" برگردانم...