چرا خیلی وقت ها به سهولت بدنمان را به تیغ جراحان می سپاریم اما برای سپردن بخش کوچکی از ذهن و روحمان به روان شناسان و روان پزشکان مقاومت می کنیم؟ چرا حتی زمانی که به هر دلیل، اندکی عقب نشینی می کنیم و رو در روی روان شناس، روان پزشک یا مشاور می نشینیم، تلاش می کنیم واقعیت را طور دیگری نشان دهیم؟
به گزارش سلامت نیوز به نقل از خراسان ؛ بعضی از ما وقتی در اتاق روان شناس یا روان پزشک می رویم و رو به روی او می نشینیم از اول در مقابل او جبهه می گیریم؛ به راستی چرا ما تا این حد از تاریکی های درون خودمان هراس داریم؟ برای دریافت چرایی آن به عوامل متعددی می توان اندیشید. دکتر علیرضا اکرمی نژاد روان پزشک و مشاوره خانواده درباره این سوال ها به خراسان چنین می گوید: یکی از دلایل این است که قبل از پیدایش دانش روان شناسی به مفهوم علمی و دانشگاهی آن در طول تاریخ برخی از افراد برای درمان بیماران روانی به جادوگران و جن گیران روی می آوردند. این عامل در ناخودآگاه و در هزارتوی ذهن بشر تاثیر خود را گذاشته است. در آن زمان یکی از تبعات بیماری روانی یا حتی عصبی طرد از جامعه بود؛ امری که انسان همواره از آن گریزان است.
یکی دیگر از دلایل مراجعه نکردن مردم به روان شناس باورهای عجیبی است که وجود دارد. باورهایی نظیر این که روان شناس یا روان پزشک با نگاه کردن به فرد می تواند تمام رازها و مشکلات او را بخواند و...
وی می افزاید: از دیگر دلایل مراجعه نکردن به متخصصان بهداشت روان، فقر فرهنگی و اقتصادی است، به طوری که جامعه ما هنوز به یک تفکر علمی در این باره نرسیده است.اگر بخواهیم با تفکر علمی پیش برویم، باید رویکرد علت و معلولی را دنبال کنیم، در هر حال مردم ما هنوز به این رویکرد عادت نکرده اند.
دکتر اکرمی نژاد با اشاره به این که در زمان قدیم خانواده ها هسته ای نبودند و ۳ تا ۴ نسل کنار هم زندگی می کردند می افزاید: به این ترتیب، کوچک ترها بسیاری از اطلاعات و مهارت های زندگی شان را از بزرگ ترها دریافت می کردند، اما حالا شکل خانواده ها تغییر یافته است که از طرفی با فروپاشی خانواده های بزرگ، عملاً ساز و کارهای قبلی از بین رفته است.هر نسلی تجربه خاص خود را دارد، تجربه هایی که خیلی از موارد تعمیم پذیر به دیگران نیست. در حال حاضر با توسعه فناوری های نوین اطلاعاتی و افزایش دامنه آگاهی های نسل جدید، جوانان تجربه قدیمی ترها را کمتر قبول می کنند. این جاست که تعارض به وجود می آید. از آن طرف نیز نه برای مراجعه به روان شناس و روان پزشک زمینه سازی لازم انجام شده است و نه جوانان تن به شیوه های سنتی می دهند.
علت بیماری های اعصاب و روان
وی با اشاره به این که یکی از علت های بروز بیماری های اعصاب و روان تغییر(کاهش یا افزایش) ناقل های عصبی در مغز است، می افزاید:ناقل های عصبی مواد شیمیایی طبیعی مغز است که نقش مهمی در تنظیم خلق و خو و روحیات و تنظیم حالات اضطرابی و تنظیم جریان و محتوای تفکر دارد.
کاهش یا افزایش این ناقل های عصبی اختلالات روانی در فرد ایجاد می کند؛ به عنوان مثال کاهش ناقل های عصبی مانند دوپامین(Dopamin) یا سروتونین موجب ایجاد حالات افسردگی، اضطراب، کاهش اعتماد به نفس و کاهش انگیزه در شخص می شود و ترکیبات دارویی مانند فلوکستین یا سیتالوپرام با افزایش تدریجی میزان سروتونین باعث تنظیم خلق و خو وکاهش افسردگی در بیمار می شود. ناگفته نماند که اثر این داروها تدریجی ظاهر می شود.نکته مهم این است که تا دوره درمان کامل نشده است بیمار نباید داروهایش را قطع کند.
علت های مراجعه به روان پزشکان
این روان پزشک گروه های مراجعه کننده را به ۴ دسته تقسیم می کند که عبارت است از:
۱- گروه اول کسانی هستند که مشکل را می بینند، مانند فرد مضطربی که هر اتفاقی او را نگران می کند و او واکنش های شدید نشان می دهد یا این که درباره وقایع معمول زندگی خود دچار دل نگرانی می شود و این دل نگرانی به ناراحتی خود و بستگانش می انجامد. یا افراد مبتلا به وسواس که قادر به کنترل افکار مزاحم خود در زمینه های مختلف نیستند و به دلیل وقت زیادی که صرف شست وشو یا کنترل کردن می کنند، باعث ناراحتی نزدیکان می شوند.
۲- گروه دوم افرادی هستند که در روابط بین فردی دچار مشکل و نارضایتی می شوند، این افراد بیش از آن که به مشکل خود توجه کنند، در سازگاری با رفتارهای دیگران که مطابق میلشان نباشد، دچار تنش و نارضایتی می شوند و علت مراجعه خود را نیاز به افزایش تحمل برای سازگاری با محیط و افراد می دانند؛ اما نگرش و رفتارهای غیرانطباقی خود را قبول ندارند.
۳- گروه سوم افرادی هستند که اصولاً علایم و مشکلات خود را قبول ندارند و باوری هم به مراجعه به روان پزشک ندارند. این افراد بیشتر در گروه اختلالات شخصیت شدید یا بیماران روان پریش قرار می گیرند. بین مراجعان روان پزشکی سرپایی کمتراز ۱۰ درصد را این گروه تشکیل می دهند؛ این افراد به اصرار اطرافیان و گاه با حکم پزشکی قانونی و به اجبار مراجعه می کنند.
۴- گروه چهارم، افرادی هستند که برای گرفتن تصمیم خاصی یا مدیریت مسائل معمولی زندگی خود به مشاور مراجعه می کنند. از طرفی زندگی پیچیده امروزی و امکانات و انتخاب هایی که افراد دارند و از طرف دیگر میل به بهتر شدن و کمال طلبی زمینه ای می شود تا افراد برای انتخاب برتر به فردی مراجعه کنند که در این زمینه تخصص دارد. مشاوره در زمینه چگونگی رفتار با فرزند نوجوان، مشاوره های ازدواج و... دلایلی است که مردم به روان پزشک و یا روان شناس مراجعه می کنند.
تاثیر اختلالات روانی بر روابط فرد
اختلالات روانی ممکن است تاثیر مخربی هم بر خود بیمار و هم بر خانواده بگذارد. تصور کنید بیماری دچار بدبینی شدید شده است و هر روز به بهانه ای از همسرش ایراد می گیرد و به وی معترض می شود که به عنوان مثال کجا بودی؟ با که بودی؟ چه کار کردی؟ هر روز تلفن همراه همسرش را بررسی می کند و دائم دنبال مچ گرفتن بدون دلیل از همسرش است؛ فضای چنین خانواده ای همیشه پرتنش است و حتی بچه ها در این خانواده ها آسیب های جدی می بینند. از طرفی این فرد که بدبینی شدید بیمارگونه دارد یا به اصطلاح دچار حالت «پارانوئید» شده است، هیچ گونه بینشی نسبت به بیماری خود ندارد از این رو خود برای درمان اقدام نمی کند و اگر از بیمار خواسته شود برای درمان مراجعه کند، ناراحت و پرخاشگر می شود.
در این موارد بهتر است خانواده خودشان گزارشی از وضعیت بیمار به روان پزشک بدهند و روان پزشک راهنمایی های لازم را بکند. در این مواقع بهتر است بیمار تحت درمان دارویی قرار گیرد.ممکن است بپرسید که چگونه با مصرف دارو بدبینی بیمار کنترل می شود؟ جالب است بدانید این داروها با کنترل فعالیت دوپامین مغزی باعث کاهش شدید علایم روان پریشی در بیمار می شود.اگر بیماری شدید باشد و بیمار برای درمان سرپایی همکاری نکند، بهتر است در بیمارستان بستری شود.
ممکن است بیمار علایم خفیف تری داشته باشد به عنوان مثال دچار علایم اضطرابی باشد و از حضور یافتن در جمع هراس داشته باشد. در این زمینه با رفتار درمانی و در صورت نیاز دارو درمانی، می توان برای درمان بیمار اقدام کرد. ترس های مختلف مانند ترس از ارتفاع، ترس از خون، ترس از فضاهای بسته، اختلال وسواس و در نتیجه اقدام به شست وشوهایی مکرر و وسواس کنترل کردن، طوری که بیمار قبل از خوابیدن بارها و بارها گاز و یا در اتاق را بررسی کند، از جمله اختلالاتی است که با رفتار درمانی و در صورت لزوم دارو درمانی می توان آن را درمان کرد. اغلب بیماران وسواسی نسبت به بیماری خودشان بینش دارند و خودشان داوطلب درمان می شوند. در این زمینه به خانواده ها تاکید می شود که تاحد امکان باید محیط خانواده کم استرس باشد. بعضی خانواده ها معتقد هستند که اگر بیمار اراده کند می تواند بر بیماری خود غلبه کند و همه این ها تلقینی است و با تلقین می توان همه بیماری ها را درمان کرد! این سخن درستی نیست زیرا ریشه بیماری وسواس اضطراب و ناتوانی در کنترل علایم آن است و بیماری خود خواسته ای نیست و خود بیمار هم رنج زیادی می کشد.
وی می افزاید:در بیمارانی که دچار اختلالات اضطرابی از جمله بیماری وسواس هستند نیز به دنبال کاهش سروتونین مغزی علایم شروع می شود. از این رو روان پزشک داروهایی مانند فلوکستین، سیتالوپرام و سرترالین و... تجویز می کند تا فعالیت سروتونین مغزی افزایش یابد و به دنبال آن علایم بیماری کاهش پیدا کند. البته زمینه های اجتماعی و محیط پراسترس ممکن است تشدیدکننده علایم باشد و زمینه های ژنتیکی هم نقش زیادی در شروع علایم دارد.
به عنوان مثال اگر پدر یا مادر مبتلا به وسواس شدید باشند احتمال بروز این اختلال در کودکان این خانواده زیاد است.از علل دیگر مراجعه به روان پزشک، اختلالات سوء مصرف مواد است، با توجه به این که مصرف مواد آثار مخربی بر سیستم اعصاب و روان افراد می گذارد، کار درمان اعتیاد مربوط به روان پزشکان است.در مجموع علل مراجعه به روان پزشکان بسیار وسیع است. این موارد از یک اختلال ساده مانند اضطراب ضعیف و تا مواردی مانند روان پریشی را شامل می شود.
به گزارش سلامت نیوز به نقل از خراسان ؛ بعضی از ما وقتی در اتاق روان شناس یا روان پزشک می رویم و رو به روی او می نشینیم از اول در مقابل او جبهه می گیریم؛ به راستی چرا ما تا این حد از تاریکی های درون خودمان هراس داریم؟ برای دریافت چرایی آن به عوامل متعددی می توان اندیشید. دکتر علیرضا اکرمی نژاد روان پزشک و مشاوره خانواده درباره این سوال ها به خراسان چنین می گوید: یکی از دلایل این است که قبل از پیدایش دانش روان شناسی به مفهوم علمی و دانشگاهی آن در طول تاریخ برخی از افراد برای درمان بیماران روانی به جادوگران و جن گیران روی می آوردند. این عامل در ناخودآگاه و در هزارتوی ذهن بشر تاثیر خود را گذاشته است. در آن زمان یکی از تبعات بیماری روانی یا حتی عصبی طرد از جامعه بود؛ امری که انسان همواره از آن گریزان است.
یکی دیگر از دلایل مراجعه نکردن مردم به روان شناس باورهای عجیبی است که وجود دارد. باورهایی نظیر این که روان شناس یا روان پزشک با نگاه کردن به فرد می تواند تمام رازها و مشکلات او را بخواند و...
وی می افزاید: از دیگر دلایل مراجعه نکردن به متخصصان بهداشت روان، فقر فرهنگی و اقتصادی است، به طوری که جامعه ما هنوز به یک تفکر علمی در این باره نرسیده است.اگر بخواهیم با تفکر علمی پیش برویم، باید رویکرد علت و معلولی را دنبال کنیم، در هر حال مردم ما هنوز به این رویکرد عادت نکرده اند.
دکتر اکرمی نژاد با اشاره به این که در زمان قدیم خانواده ها هسته ای نبودند و ۳ تا ۴ نسل کنار هم زندگی می کردند می افزاید: به این ترتیب، کوچک ترها بسیاری از اطلاعات و مهارت های زندگی شان را از بزرگ ترها دریافت می کردند، اما حالا شکل خانواده ها تغییر یافته است که از طرفی با فروپاشی خانواده های بزرگ، عملاً ساز و کارهای قبلی از بین رفته است.هر نسلی تجربه خاص خود را دارد، تجربه هایی که خیلی از موارد تعمیم پذیر به دیگران نیست. در حال حاضر با توسعه فناوری های نوین اطلاعاتی و افزایش دامنه آگاهی های نسل جدید، جوانان تجربه قدیمی ترها را کمتر قبول می کنند. این جاست که تعارض به وجود می آید. از آن طرف نیز نه برای مراجعه به روان شناس و روان پزشک زمینه سازی لازم انجام شده است و نه جوانان تن به شیوه های سنتی می دهند.
علت بیماری های اعصاب و روان
وی با اشاره به این که یکی از علت های بروز بیماری های اعصاب و روان تغییر(کاهش یا افزایش) ناقل های عصبی در مغز است، می افزاید:ناقل های عصبی مواد شیمیایی طبیعی مغز است که نقش مهمی در تنظیم خلق و خو و روحیات و تنظیم حالات اضطرابی و تنظیم جریان و محتوای تفکر دارد.
کاهش یا افزایش این ناقل های عصبی اختلالات روانی در فرد ایجاد می کند؛ به عنوان مثال کاهش ناقل های عصبی مانند دوپامین(Dopamin) یا سروتونین موجب ایجاد حالات افسردگی، اضطراب، کاهش اعتماد به نفس و کاهش انگیزه در شخص می شود و ترکیبات دارویی مانند فلوکستین یا سیتالوپرام با افزایش تدریجی میزان سروتونین باعث تنظیم خلق و خو وکاهش افسردگی در بیمار می شود. ناگفته نماند که اثر این داروها تدریجی ظاهر می شود.نکته مهم این است که تا دوره درمان کامل نشده است بیمار نباید داروهایش را قطع کند.
علت های مراجعه به روان پزشکان
این روان پزشک گروه های مراجعه کننده را به ۴ دسته تقسیم می کند که عبارت است از:
۱- گروه اول کسانی هستند که مشکل را می بینند، مانند فرد مضطربی که هر اتفاقی او را نگران می کند و او واکنش های شدید نشان می دهد یا این که درباره وقایع معمول زندگی خود دچار دل نگرانی می شود و این دل نگرانی به ناراحتی خود و بستگانش می انجامد. یا افراد مبتلا به وسواس که قادر به کنترل افکار مزاحم خود در زمینه های مختلف نیستند و به دلیل وقت زیادی که صرف شست وشو یا کنترل کردن می کنند، باعث ناراحتی نزدیکان می شوند.
۲- گروه دوم افرادی هستند که در روابط بین فردی دچار مشکل و نارضایتی می شوند، این افراد بیش از آن که به مشکل خود توجه کنند، در سازگاری با رفتارهای دیگران که مطابق میلشان نباشد، دچار تنش و نارضایتی می شوند و علت مراجعه خود را نیاز به افزایش تحمل برای سازگاری با محیط و افراد می دانند؛ اما نگرش و رفتارهای غیرانطباقی خود را قبول ندارند.
۳- گروه سوم افرادی هستند که اصولاً علایم و مشکلات خود را قبول ندارند و باوری هم به مراجعه به روان پزشک ندارند. این افراد بیشتر در گروه اختلالات شخصیت شدید یا بیماران روان پریش قرار می گیرند. بین مراجعان روان پزشکی سرپایی کمتراز ۱۰ درصد را این گروه تشکیل می دهند؛ این افراد به اصرار اطرافیان و گاه با حکم پزشکی قانونی و به اجبار مراجعه می کنند.
۴- گروه چهارم، افرادی هستند که برای گرفتن تصمیم خاصی یا مدیریت مسائل معمولی زندگی خود به مشاور مراجعه می کنند. از طرفی زندگی پیچیده امروزی و امکانات و انتخاب هایی که افراد دارند و از طرف دیگر میل به بهتر شدن و کمال طلبی زمینه ای می شود تا افراد برای انتخاب برتر به فردی مراجعه کنند که در این زمینه تخصص دارد. مشاوره در زمینه چگونگی رفتار با فرزند نوجوان، مشاوره های ازدواج و... دلایلی است که مردم به روان پزشک و یا روان شناس مراجعه می کنند.
تاثیر اختلالات روانی بر روابط فرد
اختلالات روانی ممکن است تاثیر مخربی هم بر خود بیمار و هم بر خانواده بگذارد. تصور کنید بیماری دچار بدبینی شدید شده است و هر روز به بهانه ای از همسرش ایراد می گیرد و به وی معترض می شود که به عنوان مثال کجا بودی؟ با که بودی؟ چه کار کردی؟ هر روز تلفن همراه همسرش را بررسی می کند و دائم دنبال مچ گرفتن بدون دلیل از همسرش است؛ فضای چنین خانواده ای همیشه پرتنش است و حتی بچه ها در این خانواده ها آسیب های جدی می بینند. از طرفی این فرد که بدبینی شدید بیمارگونه دارد یا به اصطلاح دچار حالت «پارانوئید» شده است، هیچ گونه بینشی نسبت به بیماری خود ندارد از این رو خود برای درمان اقدام نمی کند و اگر از بیمار خواسته شود برای درمان مراجعه کند، ناراحت و پرخاشگر می شود.
در این موارد بهتر است خانواده خودشان گزارشی از وضعیت بیمار به روان پزشک بدهند و روان پزشک راهنمایی های لازم را بکند. در این مواقع بهتر است بیمار تحت درمان دارویی قرار گیرد.ممکن است بپرسید که چگونه با مصرف دارو بدبینی بیمار کنترل می شود؟ جالب است بدانید این داروها با کنترل فعالیت دوپامین مغزی باعث کاهش شدید علایم روان پریشی در بیمار می شود.اگر بیماری شدید باشد و بیمار برای درمان سرپایی همکاری نکند، بهتر است در بیمارستان بستری شود.
ممکن است بیمار علایم خفیف تری داشته باشد به عنوان مثال دچار علایم اضطرابی باشد و از حضور یافتن در جمع هراس داشته باشد. در این زمینه با رفتار درمانی و در صورت نیاز دارو درمانی، می توان برای درمان بیمار اقدام کرد. ترس های مختلف مانند ترس از ارتفاع، ترس از خون، ترس از فضاهای بسته، اختلال وسواس و در نتیجه اقدام به شست وشوهایی مکرر و وسواس کنترل کردن، طوری که بیمار قبل از خوابیدن بارها و بارها گاز و یا در اتاق را بررسی کند، از جمله اختلالاتی است که با رفتار درمانی و در صورت لزوم دارو درمانی می توان آن را درمان کرد. اغلب بیماران وسواسی نسبت به بیماری خودشان بینش دارند و خودشان داوطلب درمان می شوند. در این زمینه به خانواده ها تاکید می شود که تاحد امکان باید محیط خانواده کم استرس باشد. بعضی خانواده ها معتقد هستند که اگر بیمار اراده کند می تواند بر بیماری خود غلبه کند و همه این ها تلقینی است و با تلقین می توان همه بیماری ها را درمان کرد! این سخن درستی نیست زیرا ریشه بیماری وسواس اضطراب و ناتوانی در کنترل علایم آن است و بیماری خود خواسته ای نیست و خود بیمار هم رنج زیادی می کشد.
وی می افزاید:در بیمارانی که دچار اختلالات اضطرابی از جمله بیماری وسواس هستند نیز به دنبال کاهش سروتونین مغزی علایم شروع می شود. از این رو روان پزشک داروهایی مانند فلوکستین، سیتالوپرام و سرترالین و... تجویز می کند تا فعالیت سروتونین مغزی افزایش یابد و به دنبال آن علایم بیماری کاهش پیدا کند. البته زمینه های اجتماعی و محیط پراسترس ممکن است تشدیدکننده علایم باشد و زمینه های ژنتیکی هم نقش زیادی در شروع علایم دارد.
به عنوان مثال اگر پدر یا مادر مبتلا به وسواس شدید باشند احتمال بروز این اختلال در کودکان این خانواده زیاد است.از علل دیگر مراجعه به روان پزشک، اختلالات سوء مصرف مواد است، با توجه به این که مصرف مواد آثار مخربی بر سیستم اعصاب و روان افراد می گذارد، کار درمان اعتیاد مربوط به روان پزشکان است.در مجموع علل مراجعه به روان پزشکان بسیار وسیع است. این موارد از یک اختلال ساده مانند اضطراب ضعیف و تا مواردی مانند روان پریشی را شامل می شود.