به گزارشامروله، به نقل ازندای اصفهان، در روز ۷ تیر ۱۳۶۰ آیتالله سیدمحمد حسینی بهشتی، رییس وقت دیوان عالی کشور و بیش از ۷۰ نفر از مقامات و چهرههای برجسته سیاسی از جمله چهار وزیر، چند معاون وزیر، ۲۷ نماینده مجلس و جمعی از اعضای حزب جمهوری اسلامی در جریان انفجار مقر اصلی این حزب به شهادت رسیدند. این حادثه شش روز پس از عزل بنیصدر از ریاستجمهوری صورت گرفت.
سه روز قبل از وقوع این حادثه، محمدجواد قدیری، عضو کادر مرکزی سازمان مجاهدین خلق و طراح اصلی انفجار مسجد ابوذر که در آن آیتالله خامنهای، امام جمعه وقت تهران مورد سوءقصد قرار گرفت، به دوستان خود با اطمینان خبر داده بود که «روز هفتم تیر» کار یکسره خواهد شد. در پی همین توطئه جنایتکارانه بود که فردای آن روز بنیانگذار جمهوری اسلامی در دیدار با اقشار مختلف مردم در طی بیاناتی ایراد داشت: «بهشتی مظلوم زیست».
متن زیر سخنرانی مقام معظم رهبری در اولین سالگرد ضایعه غم انگیز هفتم تیر است که در دفتر مرکزی حزب جمهوری اسلامی ایراد شده است و برای اولین بار در فضای مجازی منتشر می شود. ندای اصفهان مفتخر است که پیش از این نیز یکی دیگر از سخنان معظم له با عنوان «تجسم خط امام در موضعگیریهای حزب جمهوری اسلامی»را برای اولین بار منتشر کرده است (اینجا).
***
بسم الله الرحمن الرحیم.سلام بر شهیدان عزیز انقلاب اسلامی ایران و سلام بر همه خونهای پاک و جوشانی که درخت بارور انقلاب را آبیاری کردند و سلام بر همه دلهای با گذشت و پر سخاوتی که داغ عزیزترین عزیزان ما را تحمل کردند و سلام بر ملت بزرگ دلاور ایران که در راه خدا و معجز آسا با سرنوشت تاریخ را عوض کرد و سلام بر امام عزیز و بزرگوار ما که سلسله جنبان شهادتها و شهادت طلبی ها و عشق ها و شورها در راه خدا شد.
اگرچه شهیدان عزیز دفتر مرکزی حزب جمهوری اسلامی و به عنوان گل سرسبد آنها شهید مظلوم آیت الله بهشتی به جمع خاصی تعلق ندارند و متعلق به ملت ایران و متعلق به تاریخ اسلامند، اما من شایسته می دانم درپایان دهمین شب سالگرد باشکوه این عزیزان از همه ملت ایران و از همه برادران و خواهران انقلابی در سراسر کشور که یاد این عزیزان را گرامی داشتند و احساسات آتشین خود را درباره این فداکاران راه خدا به بهترین وجهی ابراز نمودند، سپاس و تقدیر بی پایان خود و همه برادران و خواهران مرکزیت حزب جمهوری اسلامی و همه کارکنان و کادرهای شاغل در حزب را بدین مناسبت عرض کنم.
ارزش مجاهدت و پاداش شهادت برای مجاهد
درباره شهید و شهادت و همچنین درباره حادثه هفتم تیرماه و تحلیل های گوناگونی که در این زمینه وجود دارد، در این مدت خیلی سخن ها شنیده اید، اگر دشمن درصدد بود و می خواست با شهادت بهشتی عزیز و عزیزان دیگری که با او قدم در وادی شهادت گذاردند، جمهوری اسلامی را و همه گردانندگان آن را بدست نسیان و خاموشی بسپارد، خدا به عکس اراده کرد که نام و یاد این شهیدان هر روز پر جلوه تر و هر روز برجسته تر می شود. همه درباره حادثه حزب، (حادثه شهادت بزرگ) خیلی چیزها شنیده اند و می دانند. من امشب در وقت کوتاهی که با اغتنام فرصت برای گفتگوی با شما خواهران و برادران از آن استفاده می کنم، می پردازم به یک نکته و گوشهی شاید ناگفته ای در مسئله این شهادت بزرگ،
مقدمه سخن این است که شهادت یک ارزش بزرگ است و در این هیچ شکی نیست که بزرگترین ارزشها با یکی از بزرگترین ارزش ها در معیارهای خدائی شهادت است.
فوق کل برّ بر حتی یقتل الرجل فی سبیل الله فلیس فوقها برّ–(اصول کافی)
بنابراین روایت، بالاتر از هر نیکی، نیکی دیگری است تا وقتی که انسان در راه خدا کشته می شود و دیگر بالاتر از آن، هیچ نیکی و خیری نیست. اما یک نکته اینجا هست و آن اینست که این ارزش بزرگ به بهای چه چیزی به انسان داده می شود؟ همه کس را که شهید نمی کنند و همه خوبان که در راه خدا شهید نمی شوند. چرا کسی در راه خدا شهید می شود؟ و دشمن چرا حیات یک انسان باخدا و مؤمن را تحمل نمی کند؟ این کدام ارزش است که ارزش شهادت از آن میزاید و متولد می شود؟ وقتی ما با این دین به مسئله شهادت و ارزش شهادت نگاه می کنیم، یک سلسله ارزش های عظیم دیگر، در کنار شهادت برای ما زنده می شود. آن فداکار در راه خدا که در جبهه های جنگ خونش را به پای نهال انقلاب نثار می کند اگر قدم به میدان مجاهدت نگذاشته بود شهید نمی شد، چون مجاهدت می کند و چون دشمن خدا را می کوبد و چون مانند سدی درمقابل حملات سیل آسای مخرب دشمن می ایستد و چون دل و جان خود را سپر اسلام و انقلاب و ملت می سازد، شهادت نصیب او می شود. پس آن ارزشی که شهادت از آن زائیده می شود ارزش مجاهدت است که اگر مجاهدت نکند در راه خدا کشته نمی شود و اگر هم به نحوی کشته شود، شهادت نیست، در اینجا انسان به ارزش مجاهدت پی میبرد. این است که وقتی با این دید به مسئله شهادت ها نگاه می کنیم و از این دیدگاه بهخصوص شهادت این هفتاد و دو تن شهید عزیز و پیشاپیش آنها بهشتی بزرگ را مورد ملاحظه قرار می دهیم، ارزش های این شهیدان برای ما آشکار می شود. لذا این سر رشته ای است که ما از این راه می توانیم خیلی از ارزش های کتمان شده را به دست بیاوریم و خیلی از ارزش های فراموش شده و گفته نشده مشخص خواهد شد. اولین چیزی که موجب شهادت فجیع عزیزان ما و عزیزان ملت ایران در حادثه هفتم تیر شد، ایمان راسخ آنها به اسلام و به قرآن و به نظام اسلامی بود.
آنها درحقیقت مصداق این آیه شریفه بودند که درباره اصحاب اخدود سخن می گوید:
«قُتِلَ أَصْحَابُ الأُخْدُودِ النَّارِ ذَاتِ الْوَقُودِ إِذْ هُمْ عَلَیْهَا قُعُودٌ وَهُمْ عَلَى مَا یَفْعَلُونَ بِالْمُؤْمِنِینَ شُهُودٌ وَمَا نَقَمُواْ مِنْهُمْ إِلَّا أَن یُؤْمِنُواْ بِاللَّهِ الْعَزِیزِ الْحَمِیدِ»(سوره بروج: آیات ۴-۸)
در آنجا هم مسئله، مسئله آتش زدن جسم مبارزان در راه خدا بوده است. در آنجا هم به فاجعهی آتش افروزی دستهای دشمن خدا و دل های خبیث و پلید طراح آن ماجرا بوده است. درست مثل همینجا. در آنجا خدا می گوید: از آنها انتقام ایمانشان به خدا را می گرفتند، در اینجا هم از اینها انتقام ایمانشان به خدا را می گرفتند.
شهادت آیت الله بهشتی برای ایستادگی در خط اسلام بود
تاریخ باید این را بداند که اختلاف میان خطی که بهشتی نشانه و رمز آن خط بود با خطی که با بهشتی مبارزه و مخالفت می کرد، بر سر اعتقاد به اسلام و عدم اعتقاد به اسلام بود. اسلامی که متکی به قرآن و حدیث است، اسلامی که از تمایلات و هواها و هوسهای افراد سرچشمه نمی گیرد. بهشتی پای این خط ایستاد و پای این خط شهید شد و دیگران با این اسلام مخالف بودند. علت دشمنی آنها هم با بهشتی این بود. اگر شهید مظلوم ما و یاران و دوستان و برادران و همکارانش اهل سازش بر سر اصول بودند اگر حاضر می شدند سیاستبازانه پا بر روی اصول اعتقادی خودشان بگذارند نه در دوران زندگی آنهمه مورد شتم و اهانت قرار می گرفتند و نه سرنوشت آنها چنین مرگ فجیعی بود. از همان روزی که معلوم شد این خط یک خط سازش ناپذیر است، دشمن مصمم و آماده شد. آن فراری سیهروی در هنگام انتخابات ریاست جمهوری اول به شهید بهشتی گفت، شما که حاضر نیستید مرا کاندیدا کنید بیائید کاندیدای دیگری تعیین نکنید. شهید بهشتی این حرف را قبول نکرد؛ زیرا این کمک به ادامهی آن خطی بود که ما آن خط را یک خط انحرافی می دانستیم. آنروز ما معتقد بودیم با هر وسیله ای که بشود از رشد آن خطی که رأسش دلهای بی ایمان و دستهای خائن و روح های نااستوار قرار دارند، باید جلوگیری کرد و هر کمکی را که بشود به ایجاد یک خط دیگری درمقابل آن خط، باید کرد. درمقابل ما همهی آن کسانی که به خط اسلام اصیل و اسلام فقاهت و راستین معتقد نبودند زیر آن چتر قرار گرفتند. بعضی آنها را لیبرال می نامند، من می گویم اسم رویشان نگذارید لیبرال، منافق، ملحد، مشرک صریح، مادی، ساواکی، سلطنت طلب، همه و همه با هم همدست شده بودند که این خط را محو کنند و کور کنند. و چون در میان کسانی که این خط را ادامه می دادند، برترین شخصیت و منورترین چهره، و قدرتمندترین مغز، متعلق به شخصیت شهید مظلوم آیت الله بهشتی بود، از همه بیشتر با او دشمنی کردند. شخصیت او را در دوران زندگیش کتمان کردند. انسانی در بالاترین سطوح اجتماعی و مورد اطمینان امام، در رأس قوه قضائیه، مورد احترام علماء و بزرگان جامعه، از محبوبیتی بسزا درمیان قشر عظیمی از مردم برخوردار، و در عین حال مظلوم بود و همه بزرگان اینچنین بودند. با بهشتی و با یاران او و با آنها در زیر این سقف به شهادت رسیدند و از دفتر مرکزی حزب جمهوری اسلامی بلاواسطه پا را در بهشت گذاشتند، اولین جرمشان ایمان به خدا و ایمان به اسلام بود، بله به معنای واقعی کلمه جنگ میان اسلام و کفر بود. البته کفر صریح و کفری که همه می فهمند کفر است، اینطور وقیحانه نمی تواند به میدان بیاید، این کفر مکتوم است که زیانش بیشتر است.
شهادت آیت الله بهشتی رمز ارزش تحزب و سازماندهی است
من اگر درباره شخصیت بهشتی حرف می زنم، با اینکه او و هفتاد و دو تن از عزیزترین عزیزان ما با هم شهید شدند، به خاطر این است که بهشتی مظهر و نشانهی خصوصیات این هفتاد و دو تن بود و از همه رگه های بالای شخصیت یک انسان در وجود این مرد و این فرزند حسین و این سید حسینی علوی نبوی، نشانه ای بود. بنابراین وقتی راجع به او حرف می زنیم مثل این است که راجع، به همهی آن هفتاد و دو تن حرف می زنیم. این یک ارزش و اما ارزش دیگری که در شهید بهشتی و در آن جمع بود که شهادت آنها در این مکان خاص و زیر این سقف خاص می توانست رمزی برای آن ارزش باشد، تحزب و سازماندهی این شخصیت بزرگ بود. دشمن از سازماندهی میترسد، دشمن از پیوستگی و تشکل نیروهای عظیم مردم به یکدیگر می ترسد هر چیزی که تشکل ایجاد کند دشمن با او مبارزه می کند. شما دیدید در دوران اختناق، مساجد و حسینه ها که تشکل ایجاد می کردند، دشمن آنقدر با آنها مخالفت می کرد. سازماندهی یک چیزی است که در جامعهی ما سوابق درخشانی ندارد. مردم ما از یک حزب متین مستحکمی که در راه خدمت به آرمانهای مردم باشد، خاطره ای ندارند. در دوران اختناق سال ۱۳۵۶ یک عده ای از بندگان خدا، از کسانی که معتقد به خط امام و راه مبارزه با دشمن بودند، احساس کردند که برای سرجمع کردن همهی نیروهای مؤمن و مبارز لازم است یک سازماندهی بوجود بیاید. در اولین قدم احساس ضرورت نسبت بوجود شهید مظلوم بهشتی شد. احساس شد که باید او باشد تا این سازماندهی سر بگیرد و همین هم بود. در اولین جلسه ای که به این منظور تشکیل گردید، مرحوم بهشتی گفت باید کسانی را به عنوان گردانندگان یک تشکل اسلامی انتخاب بکنیم که بیش از همه چیز در آنها اخلاص باشد و برای خودشان نخواهند کار کنند، خود و من، برایشان مطرح نباشد، و خود بهشتی اینطور بود، این معیار را هم او مطرح کرد. یکسال و نیم در دوران اختناق مقدمات یک تشکل و یک سازماندهی دور از چشم علی الظاهر تیز باطناً کور عوامل رژیم منحط پیشین، اجتماعاتی تشکیل می شد که مؤمن ترین و بهترین و متقی ترین عناصری که جامعه ما آن روز آنها را می شناخت، در این تشکل جمع بودند و هنگامی که درب زندانها باز شد، مبارزان از زندانها بیرون آمدند و انقلاب به سوی پیروزی پیش رفت و ملت حرکت عظیم خودش را آغاز کرد، این جمع به این نتیجه رسیده بود که باید این سازماندهی به یک تحزب وسیع و ایجاد یک تشکیلات وسیع و عظیم در سطح مردم تبدیل بشود که همین کار را هم کرد. لذا به همین دلیل بود که، هشت روز بعد از پیروزی انقلاب، حزب جمهوری اسلامی اعلام موجودیت کرد. و این چیزی نبود که در ظرف «هشت روز» درست بشود. این در ظرف یکسال و نیم طرحریزی و مقدمه سازی شده بود. ریشه در دوران اختناق و روزهای سیاه استبداد رژیم گذشته داشت. در اولین ماه های انقلاب همه حرکت هایی که در سطح عموم مردم انجام می گرفت، خط دهی های ضد استکباری میان ملت، اجتماعات عظیم، شعارهای کوبنده، همه بوسیلهی این تشکیلات و این سازمان طرحریزی انجام می گرفت. بنابراین دشمن کور که نیست، اینها را می بیند و می فهمد که خطر آیندهی او از کجاست، لذا حزب شد یک هدف قطعی و اصلی برای دشمن که وقتی شما در اسناد جاسوسخانه آمریکا هم نگاه می کنید، می بینید از حزب می نالند و در این نشریه منافقینِ مجاهدنام هم وقتی مراجعه می کنید می بینید به حزب می تازند در اظهارات و سخنان بتهای ضد انقلاب هم وقتی نگاه می کنید می بینید حزب را آماج حملات خودشان قرار می دادند. و علت اینکه بنای جنگیدن با حزب را گذاشتند فقط یک چیز بود و آن این است که حزب یک سازمانی بود که دشمن از آن احساس خطر می کرد و می دانست که یک سلسله اعصاب سالم در یک پیکر می تواند آن پیکر را حرکت بدهد و او را حساس کند و هدایت کند. فکر می کرد که حزب مثل یک سلسله اعصاب سالمی در پیکر ملت ایران همه جا را خواهد گرفت و همه جا خواهد رفت، همه جا هدایت خواهد کرد و همه جا خط خواهد داد و همه جا فلش درست را پیش روی مردم خواهد گذارد. لذا با آن بنای مبارزه و جنگیدن را گذاشتند و کار را به جائی رساندند که حزبی بودن را یک ضد ارزش معرفی کردند.
آن محکوم فراری فاسد و سیه روی چه در جلسات خصوصی و چه در اجتماعات عمومی به بعضی از افراد که مورد خشم و نقمت او بودند اشاره می کرد و آنها را با جرم حزبی بودن می کوبید. می گفت فلانی گناهش همین بس که حزبی است!!! یعنی یک ارزش را تبدیل کردند به یک ضد ارزش. و بهشتی رساترین قامتی بود که در این انبوه انسانهائی که به این تشکل و سازماندهی علاقه نشان می دادند، مثل خورشید می درخشید. همه می دانستند که این سرچشمه از کجا می جوشد و درست فهمیده بودند. ارزش بزرگ شهادت برای شهید مظلوم آیت الله بهشتی و برای همه آن هفتاد و دو نفر، که اگر از مجلس یا از دولت یا از بقیه ارگانها و نهادها بودند، باز هم حزبی و جزء سازماندهی اسلامی تابع ولایت فقیه و خط امام بودند که همین در خط امام و معتقد به ولایت امام بودن و در سایه او، میان افراد جامعه ولایت و پیوند و پیوستگی برقرار کردن بود. این است آن ارزشی که ارزش بزرگ شهادت از این ارزش جوشید.
برای مقابله با دشمن باید تجربه های گذشته را از یاد نبریم
ما امروز با گذشت یکسال از شهادت این عزیزان، با آشکارشدن و رو شدن نقشه های ضد انقلاب بسیاری از مسائلی را که آنروز نمی دانستیم، می دانیم. حساسیت دشمن را درمقابل همه این ارزش ها تک تک، می شناسیم. اما با این حال من به خود و به همه شما برادران و خواهران تذکر میدهم و می گویم و تکرار می کنم که باید تجربه های گذشته را از یاد نبریم. دشمن ما در امروز، با دشمن ما در سال گذشته همین وقت یکی است. آن دشمنی که ما امروز در جبهه های خون و شرف، در مرزهای حماسه خیز کشور با او روبرو هستیم، با آن دشمنی که انقلاب ما او را به زانو درآورد یکی است، دشمنی ها همه از سوی یک دشمن است. همه از سوی یک قطب و یک طیف است. امروز هم همان خطرها هست، امروز هم بیم ضد ارزش به وانمود شدن ارزشها هست. ملت باید اسلامش، ولایت ولی فقیهاش، پایبندی به فقه محکم و متقن اسلامیش، جهادش، سازماندهیاش، هوشیاریاش، فداکاریاش، بانگ الله اکبرش، دل آماده برای مجاهدتش را از دست ندهد. جبهه های داخلی و جبهه های خارجی درحقیقت یکی است. ما مجاهدت در راه خدا، در دشتهای گرم خوزستان و در کوهستانهای غرب و شمال غربی با دشمنان مهاجم و متجاوز را، با تلاش و فداکاری انسانهای مخلص در راه هدایت مردم و آموزش انسانها و پیوند دادن دل افراد جامعه با هم، تفاوتی میانشان قائل نیستیم. و همه را مجاهدت در راه خدا می دانیم و همه مشت کوبیدن به صورت آمریکا می دانیم لذا آمریکای خبیث پلید، که دشمن انقلاب ما و دشمن اسلام ماست، از همه دشمنان ما به یک نوع حمایت می کند. صهونیسم غاصب با رژیم مسلط و حاکم بر عراق یک حکم دارند. اینها عربند، آنها یهودیند. اینها در شناسنامه شان نوشته است، مسلمانان و در شناسنامه آنها نوشته است یهودی. اما وقتی درست نگاه می کنید می بینید هردو از یکجا منشأ می گیرند. آنچه که دشمنان اسلام و دشمنان ملتهای مسلمان و دشمنان انقلاب اسلامی در منطقه را به تجاوز وادار می کند، جوشش انقلاب اسلامی از اعماق دل انسانها در این منطقه است. تجاوز به لبنان هم به معنای دشمنی با انقلاب اسلامی و بخصوص انقلاب اسلامی در ایران و جمهوری اسلامی در ایران است. صهونیستها امروز از ساقط شدن و زائل شدن رژیم عفلقی کافر حاکم بر بغداد عزا خواهند گرفت. می دانند که اگر این رژیم در عراق نباشد و هر رژیم دیگری بر سر کار بیاید جبهه ای که امروز در مقابل آنها تک و تنها می جنگد یا تک و تنها و غریبانه می ماند، عمق پیدا خواهد کرد. سیاست آمریکا و سیاست صهیونیستها در منطقه، این بوده است که جبهه ضد صهیونیستی را یک جبهه کوچک و محدودی بکنند، و در این کار متأسفانه موفق شدند. امروز در مقابل غاصبان فلسطین هیچ کس و هیچ دولتی از دولتهای مجاور یا شبه مجاور، جز دولت سوریه نایستاده است. سران عرب و کسانی که سالیان دراز است با نام فلسطین و با برگ برندهی فلسطین بازی می کنند و استفاده می برند هیچ کمکی نکرده اند؛ لذا آمریکا و اسرائیل دلشان به همین خوش است. سوریه تنهاست، مقاومت فلسطین و مسلمانان معدود لبنان تنها هستند. اگر در عراق یک حکومت اسلامی و یک حکومت ضد صهیونیستی بر سر کار بود، دشمن احساس خوشحالی نمی کرد و می دانست جبهه ای را که امروز در یک منطقه محدود با او می جنگد عمق پیدا خواهد کرد. اما این رژیمی که امروز در عراق بر سر کار است، رژیمی که با اسرائیل بجنگد نیست، بلکه همخط و همجهت اسرائیل است. کشور سوریه، تنها کشوری است که در خط مقدم با غاصبان فلسطین روبرو است و تصمیم به جنگ دارد، اما محدود و محصور به دولتها وکشورهایی است که به هیچ وجه قصد جنگیدن با اسرائیل را ندارند و به همین دلیل است که آمریکا از ماندن صدام حمایت می کند. به همین دلیل است که دولتهای مرتجع منطقه از فکر سقوط صدام به خود می لرزند؛ زیرا دست همه شان با دست آمریکا برروی هم قرار دارد. و به همین دلیل هم ما اعلام کردیم
پیروزی ما بر عراق پیروزی بر آمریکا و صهیونیسم است
هدف اول ما که مقدمه هدف های بعدی است سرکوب متجاوزان و استنقاذ حقوق ایران و مبارزه با دولت ستمگر اشغالگر، بغداد است. هر پیروزی که ما در این جبهه بدست می آوریم پیروزی در جبهه مبارزه با آمریکا و با صهیونیسم است. امروز ملت ایران، خوشبختانه این مسئله را احساس می کند و لذا جوانان عزیز ما مشتاقانه در این جبهه ها می جنگند و آنها که آماده هستند به سوی این جبهه ها می شتابند. جوان ها بشتابند به سوی این جبهه ها که تعیین کننده سرنوشت منطقه همین جبهه های مرز ما و عراق است. ما اگر توانستیم به مقاصد اسلامی و مطالب حق خودمان در این جبهه ها برسیم، پایه حکومت اشغالگران فلسطین سست خواهد شد. آنها می دانند که اگر نیروهای ما توانست از عراق عبور کند و خود را به مرزهای فلسطین اشغالی برساند، آن قدرت مقاومت در اشغالگران فلسطین نیست.
امروز وضع اشغالگران فلسطین با اینکه در مقابلشان نیروی درستی نبود وضع نابسامانی است. اسرائیل نمی تواند نابسامانی های ناشی از جنگ را تحمل کند. بسیاری از سربازانی که او در جبهه ها بسیج می کند کارگران کارخانجات او هستند. کشوری که نمی تواند خود را از لحاظ مواد مورد نیاز برای مردم تأمین کند، کشور کوچکی با مردم معدودی آن هم با احساسات دنیادوستانه شدید که در آن مردم هست و از اروپا و آسیا همهی نقاط عالم جمع شده اند در فلسطین اشغالی برای اینکه راحت زندگی کنند، نه برای اینکه بجنگند؛ لذا این کشور نمی تواند بجنگد و قدرت مقاومت جنگ طولانی و درازمدت را ندارد. و همین عامل شکست اسرائیل در آینده خواهد بود انشاءالله، منتها ما باید بتوانیم خودمان را به آنجا برسانیم. ما باید بتوانیم نیروهامان را در پشت فلسطین اشغالی پشتیبانی کنیم و باید بتوانیم سلاح و مهمات برسانیم و این متوقف بر این است که کار این جنگ و این مرزها را تمام کنیم. مادامی که این حاکمان زورگوی دست نشاندهی وابسته، بر عراق حکومت می کنند راه ما به سوی سرزمین قدس مسدود است. پروردگارا تو را به خون شهیدان اسلام و به خون شهیدان انقلاب و تو را به خون هفتاد و دو تن شهید عزیز و به خون بهشتی مظلوم سوگند می دهیم، گامهای ما را در راه تحکیم اسلام و رفع ظلم استوار بگردان… پروردگارا دست سازش کاران را قطع کن… پروردگارا این انقلاب را نجاتبخش مردمان مظلوم منطقه بخصوص ملت آواره و مظلوم فلسطین قرار بده… پروردگارا هر لحظه ای که می گذرد دل ما را به شهادت و فداکاری مشتاقتر بگردان…
والسلام علیکم و رحمه الله و برکاته