پایگاه خبری تحلیلی امروله13:18 - 1399/10/06

کدام فعل‌ و انفعالات مغزی موجب می‌شود اخبار جعلی را باور کنیم؟

گاهی خبرهای جعلی کاملا غیرمنطقی و حتی مضحک به‌نظر می‌رسند؛ اما به راحتی پذیرفته می‌شوند. علوم اعصاب به بررسی ساختار مغزی انسان پرداخته که باعث می‌شود اخبار دروغ را به سادگی باور کند.

به گزارشامروله، سیده راضیه حسینی؛خیلی از خبرهای جعلی که در فضای مجازی دست‌به‌دست می‌شود، اگر منطقی تحلیل شود، باورش سخت است که کسی آن را پذیرفته باشد؛ گاهی حتی بنظر خنده‌دار هم می‌آید. چندسال است محققان با پژوهش‌های مختلف تلاش کرده‌اند بفهمند چرا مردم خبرهای جعلی را با وجود غیرمنطقی بودن، باور می‌کنند و چرا اجازه می‌دهند این خبرها فهم و درک آنها را از محیط اطرافشان شکل دهد. اخیرا اتحادیه اروپا برای بررسی دقیق این موضوع، یک پروژه تحقیقاتی مفصل را تعریف کرده که با بررسی سازوکار شبکه عصبی انسان، بررسی کرده اخبار دروغ در مغز انسان چطور مدیریت و پردازش می‌شود و چه فعل و انفعالاتی باعث می‌شود او این اخبار را باور کند. در این گزارش، نتایج این تحقیقات را آورده‌ایم.

 

*یافته اول: شبکه‌های عصبی، مقابل اطلاعات مخالف با باورهای قبلی مقاومت می‌کند

«علوم اعصاب» (NeuroSience)، علمی است که تمام اقدامات مغز انسان‌ها را شرح می‌دهد. در مغز میلیاردها سلسله عصبی وجود دارد که به طور دائمی با یکدیگر در تعامل هستند تا مواد شیمیایی مختلف، محرک‌های عصبی و اطلاعات گوناگون را هدایت و جابجا کنند. اولین نکته‌ای که این علم در خصوص اخبار می‌گوید این است که سیم‌کشی مغز انسان به گونه‌ای است که اطلاعات تکراری، معمولاً از مسیری یکسان و تکراری در آن عبور می‌کنند. بنابراین، وقتی انسان مطلب جدیدی را می‌خواند که دانسته‌ها و اعتقادات قبلی او را تأیید کند، این مطلب مسیر تکراری قبلی را تقویت کرده و آن را گسترده‌تر و قدرتمندتر می‌کند.

به عبارت دیگر، اطلاعاتی که «باورهای ما را تأیید می‌کند»، در مغز از طریق شاهراه‌ها و بزرگراه‌هایی عریض جابجا می‌شوند. اما اطلاعات تازه و شگفتی‌آور که بر خلاف باورهای ما هستند، از مسیرهایی باریک و ناهموار در مغز عبور می‌کنند. این داده‌ها گاهی حتی به حاشیه جاده رانده می‌شوند و امکان ادامه مسیر را در مغز پیدا نمی‌کنند. این اطلاعات جدید، معمولاً باید برای حرکت خود مسیری جدید در مغز پیدا کنند و از قبل حتی راهی برای جابجایی آنها پیش‌بینی نشده است. بنابراین احتمال زیادی وجود دارد که این داده‌های به طور کامل دور انداخته شوند.

این ساز و کار مغز، سرسختی افراد برای پذیرش اخبار جدید و ناسازگار با اطلاعات قبلی را توضیح می‌دهد. بر همین اساس انسان‌ها مخلوقاتی سرسخت هستند و به شکلی ناخودآگاه، روی درستی باورهای خود اصرار می‌کنند و به سادگی طرز فکر خود را عوض نمی‌کنند.

 

یافته دوم: با تعصب روی اطلاعات قبلی، توان پذیرش مغز کمتر می‌شود

ویژگی دیگری که به پذیرش اخبار جعلی کمک می‌کند، محدودیتی است که  بخاطر نپذیرفتن واقعیات، به تدریج در مغز فرد به‌وجود می‌آید. یعنی وقتی شبکه عصبی فرد در مقابل پذیرش اطلاعات جدید مقاومت کند، به‌تدریج توان خود برای بررسی و تحلیل هر نوع اطلاعات جدیدی که در تعارض با باورهای او باشد را از دست می‌دهد. بنابراین هرچقدر هم که اسناد و شواهد مربوط به یک خبر، قابل اطمینان باشد و کاملا شفاف هم ارائه شود، فقط مغز کسی می‌تواند آن را بررسی و تحلیل کند که قبلا در مقابل اطلاعات جدید، پذیرا بوده باشد. همه این‌ها یعنی با هر بار تعصب ورزیدن روی باورهای قبلی، توان مغز برای پذیرفتن اطلاعات جدید کمتر می‌شود.

چنین افرادی تحلیل‌ها و اطلاعات جدید مغایر با باورهای قبلی خود را به راحتی جعلی و قلابی طبقه‌بندی می‌کنند یا تصور می‌کنند این اطلاعات ساخته و پرداخته قدرت‌های مرموز و دروغ‌پردازی است که قصد دارند جهانی که در ان زندگی می‌کنیم را دستکاری کنند.چون قادر نیستند دیدگاه‌های جدید و مغایر با باورهای قبلی خود را در ذهن پردازش کنند و برای پذیرش آنها مسیرهای تازه‌ای باز کنند.

 

این ویژگی عصب‌شناختی، دالان پژواک را شکل می‌دهد

اطلاعات از منابع مختلف و با زاویه نگاه‌های متفاوت وجود دارند. اما وقتی که فرد، یک زاویه‌نگاه و یک دسته اعتقادات را بارها و بارها دریافت می‌کند، در یک دالان پژواک می‌افتد؛ یعنی محیطی که فرد فقط با اطلاعات و عقایدی مواجه می‌شود که اطلاعات و اعتقادات خودش را انعکاس می‌دهد و تقویت می‌کند. چون به سراغ رسانه‌ای می‌رود که حرف مطلوب خودش را بشنود. در واقع حوصله این را ندارد که برود خودش را به چالش بکشد؛ ترجیح می‌دهد حقیقت را بر اساس ذائقه خودش پیدا کند. بنابراین تمرکزش را روی محتوا و رسانه‌ای می‌گذارد که حرف موردنظر او را می‌گوید؛ نتیجه اینکه از حقیقت فاصله می‌گیرد و تمایلات و بازگو شدن دیدگاه‌های خودش، موضوعیت بیشتری برایش دارد. در عین‌حال فکر می‌کند در حال خواندن اخبار و تحلیل‌های روز است و دارد آگاهی‌اش نسبت به حقیقت را افزایش می‌دهد.

دالان پژواک باعث می‌شود خبر‌های جعلی که در رسانه‌ها و شبکه‌های اجتماعی تولید می‌شود، به دلیل همسو بودن با باور مخاطب توسط او پذیرفته شود و با تکرار آن در این رسانه‌ها کم‌کم  به یک باور عمومی تبدیل شود.

 

خبرهای جعلی با ظاهر منطقی، سریع‌تر باور می‌شوند

بنابراین بر اساس آنچه که در مورد ساختار عصبی انسان و دالان پژواک گفته شد، افراد خبرها را بر اساس اینکه چقدر با واقعیت و با منطق سازگاری دارد، قبول یا رد نمی‌کنند؛ بلکه بر این اساس با آن برخورد می‌کنند که چقدر با باورهای قبلی آن‌ها سازگاری دارد. اگر همسو با اعتقاداتش باشد، هرچقدر هم که غیرمنطقی و غیرواقعی باشد آن را باور می‌کند. چه برسد به خبرهای جعلی که ظاهری منطقی به آن داده می‌شود و مخاطب لازم است برای باور آن دنبال اسناد و مدارک موثق باشد. یعنی در شرایطی که مخاطب غیرمنطقی‌ترین اطلاعات را صرف همسو بودن با اعتقاداتش باور می‌کند، خبرهای جعلی که بنظر منطقی هستند را در صورت همسویی با ذهنیاتش، خیلی سریع‌تر و با اطمینان بیشتری باور می‌کند. و همین کار را برای حقیقت، سخت‌تر می‌کند.

ابرروایت‌ها، نقشی تعیین کننده دارند

تا اینجا گفته شد، پذیرش افراد نسبت به اخبار و اطلاعات، به میزان همسو بودن آن با اعتقاداتش بستگی دارد. «ابرروایت‌ها»، همین باورها و اعتقادات قبلی افراد هستند که به در خصوص موضوعات مختلف در ذهن او شکل گرفته و ریشه دوانده‌اند. فرد وقتی با موضوع جدیدی روبرو می‌شود، ابرروایتی که از قبل در ذهن او وجود دارد، تفسیر او از موضوع را شکل می‌دهد. یعنی روایت جدید، بر اساس ابرروایت قبلی در ذهن او شکل می‌گیرد و آن ابرروایت را باز هم تقویت می‌کند. به‌عنوان مثال وقتی این ابرروایت در ذهن فرد شکل گرفته که یک حکومت، پنهانکاری می‌کند، وقتی با موضوعی مثل آمار مبتلایان بهکروناروبرو می‌شود، بر اساس همین ابرروایت تصمیم می‌گیرد آمار را دروغ و حاصل پنهانکاری تفسیر کند. حالا وقتی با یک خبر جعلی در این خصوص هم مواجه می‌شود، به همین ابرروایت مراجعه می‌کند و چون با آن منطبق است به سادگی این خبرجعلی را باور می‌کند.

 

تکنیک  «تکرار»، اینجا به کار گرفته می‌شود

یکی از پرکاربردترین تکنیک‌های عملیات روانی، «تکرار» است؛ به این معنا که وقتی مخاطب پیامی را از منابع مختلف دریافت کند، کمتر به خودش اجازه نمی‌دهد که در درستی و حقانیت پیام تردیدی به خود راه دهد. سازوکار تاثیرگذاری این تکنیک، با توجه به همین یافته‌های عصب‌شناختی قابل فهم است. وقتی روایتی از یک موضوع، به شکل‌های مختلف تکرار می‌شود و مخاطب به هر دلیلی در مقابل آن مقاومت نمی‌کند، کم‌کم یک مسیر در سیستم عصبی مغز برای آن درست می‌شود، هر بار تقویت می‌شود و در ذهن او به یک باور تبدیل می‌شود.  یکی از کارکردهای اصلی اخبار جعلی، همینجاست که روایتی غلط به شکل‌های مختلف و با اخبار دروغ، بازتولید می‌شود و کم‌کم در ذهن مخاطب جا می‌افتد. به این صورت،  حتی اگر روایتی غلط و غیرمنطقی باشد، به یک ابرروایت در ذهن فرد تبدیل می‌شود و دیگر همه موضوعات بعدی را نیز بر اساس همان تفسیر می‌کند.