به گزارش امروله ،این روزها در تبلیغات انتخاباتی و مناظرات جای خالی یا کمرنگی آرمانهای انقلاب اسلامی احساس می شود. نه از آزادی و عدالت به مثابه ایده کلی چنانکه پیش از انتخابات ۹۲ مطرح می شد چندان خبری در میان است و نه از آرمان قدس و استضعاف به مثابه ایده جهانی (جهانی به این معنی که در برابر استکبار است) .
البته نامزدهای اصولگرا و حتی بعضا دو نامزد دیگر جَسته و گریخته و در خلال اشاره به برخی عینیت ها، اشارت هایی به برخی آرمانها دارند اما در حد اشارت است. شاید رشادت آمیز هم باشد اما بشارت آمیز و حماسی نیست. صد البته نام بردن از سلیمانی یا بودن نام «سلیمانی» در فضای سیاست و جریان های سیاسی هم چندان دردی را دوا نمی کند چرا که مهم رسم اوست .
انقلاب اسلامی و اندیشه امام راحل، تلائم و سازگاری حماسه و عقلانیت بود. در اندیشه اصیل انقلاب، نه از آرمان گرایی تخیلی خبری است و نه از واقع گرایی خام.
از سویی دیگر بسیاری شعارهای معیشتی نامزدها نیز علی الاغلب با مشیت انقلاب اسلامی که بر دقت و صحت نیز استوار است(جنبه عقلانی حماسه) چندان منطبق نیست. همچنانکه برخی شعارهای معیشتی و عیش محور برخی نامزدها با جنبه حماسی عقلانیت انقلاب ناسازگار است. به عبارت دقیق تر، مبتنی بر عقلانیتی فرودستی و جزییت زده یا دم دستی و مبتذل است.
اینجاست که باید گفت تا کسی ایده آزادی و آزادی به منزله ایده را که خصوصیت کلی و بعد عینی تر از کلی، کلان دارد در نیافته باشد نمی تواند به درستی در خصوص آزادی های جزئی و مصداقی مانند حریم خصوصی سخن بگوید.
اینجا بهجاست نقل بزرگی را یادآوری کنیم: «انسانهای بزرگ درباره ایده ها سخن می گویند، انسان های متوسط درباره اتفاقات و انسان های کوچک درباره افراد.». البته تردیدی نیست که نقل مزبور در عین بهره مندی از برخی حقایق، اغراق آمیز است. درست تر آن است که بگوییم انسان های بزرگ تر درباره ایده ها بیش از وقایع و به ویژه افراد دم می زنند.
از سوی دیگر، مردم سخنان برخی نامزدها را باور نمی کنند و بنابراین حتی اگر بر آرمانها پافشاری کنند، مردم از آنها نمی پذیرند. مردم اما از شهید سلیمانی آرمانها و حتی شعاردادن را می پذیرفتند. چراکه شهید سلیمانی افزون بر آرمان گرا بودن، آرمان گر هم بود. یعنی صرفا آرمان گرا نبود.
او مثل کوزه گری که واقعیت خام (گل خام ) را شکل می دهد و می سازد، واقعیت را می ساخت. باری، او آرمان گر بود. آرمان را تحقق می بخشید. امام راحل و رهبر حکیم نیز چنین اند.
او رئالیستی پرنده بود. شهيد چمران هم در کتاب «انسان و خدا» میگوید رئالیست و تحقّقی است(مثل علامه طباطبائی و ساير انديشمندان انقلاب اسلامی. این رئالیسم، رئالیسم دوسویه است. آرمان گرایی واقع بینانه نیز در همین چارچوب است. رئالیسم اندیشمندان انقلاب اسلامی، رئالیسم خام نیست. پس تسلیم واقعیت نمی شود و آن را به اعتلا و آرمان تقرب می دهد ).
به هرروی سردار شهید سلیمانی در برابر برخي شبه مذهبی های خیالاتی و تنپرور بود؛ آرمانگر بود نه آرمانگرا؛ یعنی آرمان میساخت . او و آرماناش با هم ساخته میشدند. نه اهل انکیزاسیون بود و نه اهل انگنازیسیون(تعبیر از من. به معنای انگ زدن).