از زمین و زمان توقع دارد. پدر و مادر و همسرش که جای خودشان را دارند، مأمور پلیس راهنمایی و رانندگی، کارمند بانک، فروشنده سوپرمارکت محله، افراد دیگری که در خیابان رانندگی میکنند،
همسایهها و خلاصه همه انسانهای روی کره زمین باید آماده خدمت و سرویسدهی به ایشان باشند، مبادا چیزی بخواهد و به آن نرسد. البته داستان به همین جا ختم نمیشود، او گاهی از اشیا و عناصر موجود در زمین هم توقع همراهی و همکاری دارد!
این آقا یا خانم از آن دسته آدمهایی است که بعد از یکی دو بار رفت و آمد با آنها از دستشان خسته میشویم و کمکم کار به جایی میرسد که میخواهیم از آنها فرار کنیم. همانهایی که از همه طلبکارند. همانها که شما را میخواهند، اما فقط برای خدمتکردن و سرویسدهی. قرار است با چنین فردی ازدواج کنید؟
ازدواج کرده اید و درمانده تان کرده؟ در شرف ازدواج هستید و می خواهید تا دیر نشده از این آدم غرغرو خلاص شوید؟ شاید بد نباشد قبل از هر تصمیمی کمی بیشتر او را بشناسید تا بدانید باید با او چه کار کنید. اگر هم خودتان جزو این دسته از آدم ها هستید، این مطلب را بخوانید و صادقانه با خودتان رو به رو شوید. هیچ کس جز خود شما نمی تواند کمک تان باشد.
متوقعها چه کسانی هستند؟
این طبیعی است که دوست داشته باشیم دیگران هم برای ما خدماتی انجام دهند، اما اینکه فقط از آنها انتظار خدمترسانی داشته باشیم و این رابطه را یکطرفه بخواهیم، سرآغاز مشکلات است.
خیلیها عادت کردهاند همیشه و در هر شرایطی از دیگران توقع کمک و همراهی داشته باشند. اینها همان کسانی هستند که مورد توجه افراطی پدر و مادر بودهاند و بسیار به آنها توجه شده است.
این افراد معمولا در دوران کودکی و نوجوانی در محیط خانه و میان اعضای خانواده محبت زیادی را دریافت کردهاند و مشکل اینجاست که فقط دریافتکننده محبت و خدمات دیگران بودهاند. به این معنی که هیچوقت خودشان چنین محبتی را نسبت به دیگران نداشته یا خود را مکلف به انجام کاری برای دیگران ندیدهاند.
ازدواج با غرغروها
در تمام مراحل زندگی رابطهای موفق خواهد بود که دوطرفه باشد. به عبارت دیگر، افراد در یک رابطه موفق هم باید ارائهکننده محبت و خدمات باشند و هم دریافتکننده آن، در حالی که اغلب افراد متوقع، معمولا برای ایجاد یا تحکیم روابطشان هیچ تلاشی نمیکنند، چراکه اصلا نیازی به تلاشکردن نداشته و قبل از اینکه آنها بخواهند کاری انجام دهند، دیگران کار را برایشان تمام کردهاند.
البته گاهی هم اصل قضیه چیز دیگری است. ممکن است فرد مقابل شما یک خودشیفته باشد. یکی از علائمی که افراد خودشیفته بروز میدهند همین توقع داشتن بیش از حد از دیگران است. این افراد فکر میکنند همیشه حق با آنهاست و در نتیجه از بقیه مردم انتظار دارند در هر شرایطی در خدمتشان باشند.
بنابراین میتوان گفت کسانی که از مردم توقع بیش از حد دارند یا در گروه «اختلال شخصیت خودشیفته» قرار میگیرند که البته این روحیه باید با علائم و نشانههای دیگری هم همراه باشد، این رفتار ناشی از شیوههای تربیتی نادرست است که موجب میشود آنها اصلا فکر نکنند دیگران هم جایگاه و منزلت و شخصیتی دارند که باید مورد توجه قرار گیرد.
افراد متوقع پس از ازدواج و در زندگی مشترک نیز تصور میکنند همسرشان مانند پدر یا مادر باید در خدمت آنها باشد و انتظارات و توقعات نابجا و ناپختهای از او دارند. به طور حتم، فرد مقابل هم تا مدتی میتواند این ارتباط یکطرفه را تحمل کند و آن را ادامه دهد و پس از گذشت مدتی این فرد هم دچار احساس اضطراب، نگرانی و افسردگی میشود
هیچکس حوصله ندارد به کسی خدمت کند که به فکر دیگران نیست و دائم از بقیه انتظار دارد. برای همین هم طبیعی است که این افراد بعد از گذشت مدتی تنها بمانند و نه فقط دوستان، که همسرشان هم از آنها ببرد و دل بکند. این افراد فقط محبت و خدمات را از دیگران دریافت کردهاند و قدرت ارائهکردن و نشان دادن محبت نسبت به دیگران را ندارند.
این افراد اغلب بدون توجه به دیگران، هر حرفی را میزنند یا هر عملی را انجام میدهند؛ اعمال و حرفهایی که میتواند موجب ناراحتی سایرین شود. این ناراحتی به صورت بیتفاوتی و دور شدن از آنها بروز میکند و در نتیجه افراد متوقع هم از دیگران ناراحت میشوند. همچنین چون هیچوقت توقعاتشان برآورده نمیشود، سرخورده و تنها هم خواهند بود.
ازدواج ناموفق افراد متوقع
شاید پدر و مادر هیچ وقت از توقعات بیش از حد فرزندشان خسته نشوند و تا جایی که امکان دارد به او خدمت کنند. شاید دوستان هم کمی بتوانند این شرایط را تاب بیاورند، ولی همسر این فرد چه کار باید بکند؟ آیا راهحلی برای کنترل شرایط وجود دارد یا باید با او بسازد و دم نزند؟
این افراد اغلب نمیتوانند در زندگی مشترک خیلی موفق باشند و ازدواجهای ناپایداری دارند. نباید فراموش کنیم که همه اطرافیان مانند پدر و مادر نیستند که حتی بدون محبت دیدن از فرزند باز هم به او محبت کنند و عشق و علاقهشان را نسبت به او بروز دهند.
افراد متوقع پس از ازدواج و در زندگی مشترک نیز تصور میکنند همسرشان مانند پدر یا مادر باید در خدمت آنها باشد و انتظارات و توقعات نابجا و ناپختهای از او دارند. به طور حتم، فرد مقابل هم تا مدتی میتواند این ارتباط یکطرفه را تحمل کند و آن را ادامه دهد و پس از گذشت مدتی این فرد هم دچار احساس اضطراب، نگرانی و افسردگی میشود.
گاهی هم ممکن است طرف مقابل نسبت به فرد متوقع خشمگین شود و بر این اساس انتظارات بیش از حدی از او داشته باشد که این مورد هم میتواند مشکلات متعددی را در ارتباطشان ایجاد کند. بنابراین طبیعی است که این رابطه یا باید قطع شده و ادامه پیدا نکند یا اینکه فرد متوقع باید رفتارش را تغییر دهد.
ازدواج تان بهم می خورد اگر...
گاهی همسران افراد متوقع، سعی میکنند با راضی نگه داشتن آنها مشکل را حل کنند؛ در حالی که این موضوع باید در خانواده مطرح شده و بتدریج حل شود. آنها بالاخره باید درک کنند که روابط اجتماعی در هر سطحی دوطرفه است و هیچ رابطه یکطرفهای پایدار نخواهد ماند.
در شرایطی که این افراد توقعات بیجا و ناپخته دارند، حتما برایشان توضیح دهید که چنین خواستهای منطقی نیست. همچنین حتما باید توقعات و خواستههای خود را نیز مطرح کنید، حتی اگر آنها درصدد رفع نیازهای شما برنیایند. چون این افراد در محیط خانواده، هیچ وقت از دیگران درخواستی نشنیدهاند و فکر میکنند همه موظف هستند برای آنها کاری انجام دهند، بدون اینکه خودشان چیزی بخواهند.
ما نمیخواهیم این افراد را تحقیر کنیم، ولی میتوانیم غیرمستقیم و با اعلام خواستهها و نیازها و انجام ندادن درخواستهای غیرمنطقی آنها تا حدی بر این رفتار نادرست تاثیر بگذاریم.