گزارش

سند راهبرد نظامی تل‌آویو؛ عدم اشاره به برنامه هسته‌ای ایران و تأکید بر «دکترین ضاحیه»

سرویس: ایران و جهانکد خبر: 286955|09:23 - 1394/05/28
نسخه چاپی
سند راهبرد نظامی تل‌آویو؛ عدم اشاره به برنامه هسته‌ای ایران و تأکید بر «دکترین ضاحیه»
رئیس جدید ستاد مشترک ارتش اسرائیل در سندی که به تازگی منتشر کرده، جزئیاتی را از رویکردهای ارتش این رژیم در آینده تشریح کرده است، که از جمله آن عدم نگرانی در مورد برنامه هسته‌ای ایران و همچنین ارائه مدل جنگ با حزب‌الله و حماس است.

به گزارشامروله، چند روز پیش پایگاه اطلاع رسانی وزارت جنگ رژیم صهیونیستی سندی 30 صفحه‌ای را منتشر کرد که به سرعت توسط رسانه‌های عبری زبان و به تبع آن بقیه رسانه‌ها به عنوان دکترین گادی ایزنکوت رئیس ستاد کل نیروهای مسلح رژیم صهیونیستی نام گرفت.

 

گرچه رسانه‌های پر مخاطب صهیونیستی همچون هاآرتص یا یدیعوت احرانوت در تحلیل این سند تاکید می‌کنند که این بخش علنی یا قابل علنی شدن استراتژی نظامی رژیم صهیونیستی بوده و سند جامع و اصلی همچنان جنبه محرمانه دارد، اما به هر شکل بررسی این اطلاعات هم می‌تواند بخش‌هایی هرچند کوچک از برنامه‌های رژیم صهیونیستی را به عنوان دشمن شماره یک منطقه مشخص کند.

 

در مقدمه این سند که در صفحه 3 و با سر برگ ستاد کل ارتش رژیم صهیونیستی و با امضای ایزنکوت منتشر شده تاکید شده است که طی سال‌های اخیر فضای استراتژیک منطقه دستخوش تغییر شده و باعث گردید تا هرم تهدیدها علیه این رژیم تغییر پیدا کند و به تبع آن نیازهای زیر ساختی ارتش نیز برای مقابله با این خطرات نیز تغییر پیدا کنند.

با این وجود نیاز به حفظ هوشیاری و برتری نظامی کلاسیک از جمله هوایی ودریایی همچنان به قوت خود باقی مانده است، در حالیکه نیاز به سامانه‌های هشدار سریع و به ویژه ساختارهای دفاعی و بازدارنده بیش از گذشته شده است.

ایزنکوت در این مقدمه تاکید می‌کند این استراتژی در چارچوب طرح «جدعون» که خواستار تعدیل نیروها و کاهش هزینه‌های ارتش است صورت خواهد گرفت تا در چارچوب جدید این ساختار با انعطاف‌پذیری بیشتری عمل کرده و این نیروها از چابکی برای انتقال سریع از دفاع در یک جبهه به مقابله با یک خطر دیگر برخوردار باشند.

با نگاهی به فهرست دو صفحه‌ای این سند مشخص می‌شود که آنچه که منتشر شده صرفا خلاصه‌ای قابل انتشار از متنی طولانی است که همچنان جنبه محرمانه به خود دارد.

عناوینی همچون چارچوب کلان استراتژی ملی، درک اصول تهدید امنیتی ملی، رابطه اهداف ملی و به کارگیری قدرت حایل، ویژگی‌های استراتژی نظامی‌، ویژگی راهبردها در محیط بین‌المللی‌، چابک‌سازی نیروها با اهداف نظامی‌، اصول ساختاری مقابله با حوادث غیر مترقبه‌، مهارت‌های استفاده از قدرت و جنگ‌های ناگهانی‌، پیش‌نیازهای مقابله با وضعیت‌های غیر مترقبه‌، تقویت اصول مبارزه با جنایت‌، بازدارندگی در جنگ‌ها‌، جایگاه فرماندهی کل‌، تقسیم‌بندی اولویت‌ها‌، راندمان‌های مورد نیاز در توانمندی‌های دفاعی، مرکز کنترل حملات سایبری در فضای الکترونیکی و سناریوهای مدیریت ریسک در آن و ... در این فهرست آمده‌اند.

در مقدمه اصلی سند هم آمده است، این سند استراتژیک ارتش برای سمت و سو دادن به بهره‌گیری  و ساخت بهینه قدرت است و در آن نحوه تحلیل جو داخلی و خارجی و توصیف دولت اسرائیل در اسناد گذشته و چشم اندازهای آینده، استراتژی داخلی برای مقابله با جرم، توجه ویژه به فاکتورهای مشترک مبتلا به در صحنه کشورهای دشمن و نیز مقابله با ساختارهایی همچون حزب الله و حماس وسازمان‌هایی همچون دولت اسلامی (داعش)، آمده است.

در بخشی از این سند آمده است: «بعد از صلح با مصر و اردن و در حالیکه سوریه به جرگه کشورهای ورشکسته و در حال تجزیه پیوسته و ایران هسته‌ای تا سال 2025 به تعطیلات رفته، دشمنان اصلی امروز در دکترین ارتش، سازمان‌های اسلامگرایی هستند که ساختاری کمتر از دولت دارند، واژه‌ای توصیفی که متناسب داعش بوده اما اصولا برای حزب‌الله وحماس به کار می‌رود.»

سناریوی اصلی که ارتش استراتژی خود را بر اساس آن بنا نهاده مقابله با این دسته از سازمان‌ها می‌باشد، با این وجود توانمندی‌هایی که در حال ایجاد است قرار است با جنگ‌هایی که علیه کشورها و ارتش‌های کلاسیک هم ممکن است رخ دهد، متناسب باشد.

در بخش چارچوب کلان استراتژیک هم تاکید شده است که راهبرد ارتش رژیم صهیونیستی تمامی زیر ساخت‌های نظری و عملی مندرج در اسناد بالادستی را به طور کامل مورد لحاظ قرار می‌دهد‌.

در این چارچوب منافع حیاتی ملی، توافقنامه اساسی امنیت ملی و مراکز اندیشه و اتاق‌های فکر موسسات نظامی راهگشا می‌باشند.

رویکرد اصلی نیز ایجاد همسویی بین توافقنامه‌های محوری و اصول امنیت ملی و قواعد و دکترین‌های نظامی می‌باشد.

در چارچوب این گزارش، «تضمین ادامه بقای اسرائیل حمایت از تمامیت ارضی، امنیت شهروندان وساکنان آن، حفظ ارزش ها و ویژگی‌اش به عنوان یک دولت یهودی و دموکراتیک و خانه‌ای برای مردم یهود، تضمین بازدارندگی ومصونیت اجتماعی و اقتصادی و تقویت جایگاه منطقه‌ای وبین‌المللی در چارچوب تلاش برای صلح با همسایگان آن می‌باشد.»

در رابطه با عوامل تهدید و ایجاد خطر برای رژیم صهیونیستی نیز تاکیدشده است که ایران به عنوان یکی از کشورهای دور دست جزو این تهدیدها محسوب می‌شود اما با توجه به توافق هسته‌ای تا سال 2025 این تهدید کمتر شده است. همچنین لبنان و نیز سوریه که در حال فروپاشی می‌باشد جزو این تهدیدها می‌باشند و در کنار آن سازمان‌های شبه دولت همچون حزب الله وحماس و نیز ساختاری همچون جهاد جهانی که جایگاهی کمتر از یک دولت دارند، هستند. 

از موارد مهم دیگری که در این سند به آن اشاره و تأکید شده، جدایی عملکرد نظامیان از ساختار سیاسی است، به این معنی که ایزنکوت تلاش کرده است تا بی‌ثباتی حاکم بر ساختار سیاسی، که از وضعیت آشفته ناشی از تعدد و کوچکی احزاب، برآمده، از ارتش این رژیم جدا کند. 

از جمله نکات دیگر این سند، تفاوت آشکار میان مواضع سیاسی کابینه اسرائیل در قبال توافق هسته‌ای با ایران است. در حالی که سران این رژیم در تریبون‌های عمومی دائما با این توافق مخالفت می‌کنند، اما در سند، هیچ اشاره‌ای به تهدید هسته‌ای ایران نشده، که این امر ساختگی بودن ابراز نگرانی‌های تل‌آویو از برنامه هسته‌ای ایران را آشکار می‌کند. 

نکته دیگر آنکه، ایزنکوت که خود به عنوان مبتکر «دکترین ضاحیه» شناخته می‌شود، در این سند هم دستور کار مشابهی را مطرح کرده، که آن ریختن آتش سنگین در مدت زمانی کوتاه بر نقاط هدف می‌باشد. بر اساس این دکترین، که اولین بار در سال 2006 در جریان جنگ 33 روزه با حزب‌الله و در منطقه ضاحیه در جنوب لبنان انجام شد، رژیم‌صهیونیستی با هدف فلج کردن طرف مقابل، به صورتی سنگین زیرساخت‌های شهری را هدف قرار می‌دهد.

در ادامه بخش‌های مهم متن نسخه عبری گزارش‌های دو روزنامه «هاآرتص» و «یدیعوت احارونوت» در مورد این سند آمده است:

 

هاارتص: 13/8/2015

نظریه ایزنکوت:

رونمایی از سند راهبردی ارتش اسرائیل

 

در یک  اقدام بی سابقه «دکترین ارتش اسرائیل» برای عموم منتشر شد و در آن اعلام گردید ریاست ستاد مشترک ارتش تنها ساختار (نظامی) است که اجازه ارتباط با ساختار سیاسی را داشته و شمار حملات مورد نیاز از زمان درگیری و خطرات را مشخص می‌کند. این در حالی است که برنامه‌ی هسته‌ای ایران به طور کامل نادیده گرفته شده است.

یک گروهان از حماس از یکی از از تونل‌ها به سوی یک پایگاه نظامی یا یک شهر در مرز با غزه حرکت می‌کند و یک درگیری رخ می‌دهد.

نیروی هوایی صدها نقطه را مورد هدف قرار می‌دهد‌، موشک‌ها نیز به سوی اسرائیل شلیک می‌شوند و گلوله‌ها نیز در طرف مخالف به پرواز در می‌آیند‌، تانک‌ها و نیروهای زمینی سوار بر زره پوش‌های «ببر»  (نامر) که بهسامانه ضد موشکی «جلیقه باد» برای کاهش تلفات مجهز است بر تپه‌های غربی مرزها مسلط می‌شوند.

واحدهای نخبه 36 و 126 و نیز واحد 98 که نیمی از آن پیاده نظام و نیم دیگر آن چتربازها هستند، وارد جنگ می‌شوند‌، اما برای چه هدفی؟

آیا قرار است ساختار حاکمیتی حماس از بین برود؟ آیا قرار است مناطق گسترده‌ای به اشغال در آیند؟

تا چه سطحی می‌توان این استراتژی در منطقه کوچک و محصور نوار غزه به اجرا درآورد و برای ماه‌ها یا سال‌ها در آنجا مستقر شد‌؟

اگر هدف دیگری وجود دارد‌، ارتش در سایه کمبود شدید منابع مالی توانمندی در حال شکل‌گیری خود را طی پنج سال آینده حفظ می‌کند؟ و در این چارچوب از چه چیزهایی چشم پوشی خواهد کرد؟

پاسخ این پرسش‌ها به شکل شفاف و ضمنی در سند نادر و بی‌سابقه‌ای که جنبه‌ی علنی به خود گرفته و به امضای «گادی ایزنکوت» فرمانده ستاد کل ارتش رسیده، آمده است .

این سند تحت عنوان ساده‌ی «راهبرد ارتش اسرائیل» منتشر شده اما در واقع دکترین آیزنکوت محسوب می‌شود.

انتشار رسمی این سند نه تنها بیانگر آن است که ارتش تحت تاثیر دولت قرار دارد بلکه نشان می‌دهد که جامعه اسرائیلی نیز که کنیست را انتخاب می‌کند نیز تاثیرگذاری‌های خود را بر ارتش دارا می‌باشد.

در سال‌های دهه پنجاه و شصت، ساختار ارتش به هر شکل برای مقابله و از بین بردن دسته جمعی کشورهای محور اطراف اسرائیل و در راس آن‌ها مصر و نیز کشورهای عربی حامی که مرز مشترکی با اسرائیل نداشتند، به ویژه عراق بنا نهاده شده بود.

بعد از صلح با مصر و اردن و در حالیکه سوریه به جرگه کشورهای ورشکسته و در حال تجزیه پیوسته  و ایران هسته‌ای تا سال 2025 به تعطیلات رفته، دشمنان اصلی امروز در دکترین ارتش، سازمان‌های اسلامگرایی هستند که ساختاری کمتر از دولت دارند، واژه‌ای توصیفی که متناسب داعش بوده اما اصولا برای حزب‌الله وحماس به کار می‌رود.

سناریوی اصلی که ارتش استراتژی خود را بر اساس آن بنا نهاده مقابله با این دسته از سازمان‌ها می‌باشد، با این وجود توانمندی‌هایی که در حال ایجاد است قرار است با جنگ‌هایی که علیه کشورها و ارتش‌های کلاسیک هم در می‌گیرد، متناسب باشد.

پیروزی بر اساس تفسیر ارتش به معنای دستیابی به اهداف سیاسی است که برای درگیری ترسیم شده است، به نحوی که منجر به بهبود شرایط امنیتی بعد از پایان آن گردد، اما مشروح دستاوردها به معنای کاهش قدرت حزب‌الله در لبنان و حماس در غزه یا کنترل مستمر سرزمین یا اشغال این جبهه‌ها نمی‌باشد.

آیزنکوت این استراتژی اسرائیلی را با کمک گروهی از افسرانی همانند خود در شعبه عملیات تدوین کرده است.

این سند ماه گذشته به افسران عالیرتبه و با طبقه‌بندی محرمانه تسلیم شد و در آن داده‌های حساسی در رابطه با مسایل عملیاتی (تعداد لشکرهایی که قرار است وارد برنامه‌های متفاوتی شوند، زمان مورد نیاز برای آماده‌سازی، فعالیت و تحرک در جبهه‌ها) هم ذکر شد اما در بخش سیاسی یک نسخه مهم اما غیر محرمانه در سه بعد تدوین گردید.

آیزنکوت به عنوان یکی از فارغ  التحصیلان دانشکده جنگ نیروی زمینی ارتش آمریکا، توصیف راهبردی نظامی ناسیونالیستی از ارتش ارائه می‌کند.

روسای ستاد مشترک ارتش‌های آمریکا در پنتاگون از دوره ژنرال کالین پاول در اوایل دهه نود، سندی را به امضای خود منتشر کرده است.

مارتین دمپسی رئیس ستاد مشترک ارتش آمریکا که دوره‌ی فرماندهی‌اش به پایان رسیده نیز اخیرا  نسخه به روز شده‌تری را از این سند منتشر کرد.

تفاوت بین منبع اصلی و نسخه کپی‌برداری شده آن است که راهبرد ارتش اسرائیل بدون هدایت ساختار سیاسی در هوا معلق است، این در حالی است که الگوی آمریکایی راهبرد نظامی خود را بر اساس دو سند بالا دستی خود، راهبرد امنیت ملی متعلق به رئیس جمهور و راهبرد دفاع ملی که به امضای وزیر دفاع رسیده می‌گیرد؛ دو سندی که کنگره امریکا از طریق قانونی که در دهه هشتاد به تصویب رسیده تمامی دستگاه‌های اجرایی را ملزم به اجرای آن کرده است.

در این چارچوب و به رغم مخالفت افسران محافظه کار نیروهای دریایی، هوایی و زمینی، جایگاه رئیس ستاد ارتش‌های آمریکا تقویت شده و فرماندهی ویژه عملیات هم تاسیس گردید.

در اسرائیل چون سطح سیاسی از تقدیم استراتژی‌های کلان طفره می‌رود، قدرت نظامی از یک  راهکار برای تحقق منافع استفاده می‌کند، خود موارد مورد نیاز و چشم‌اندازهای آنرا تفسیر و وارد عمل می‌شود تا بدین شکل این ارتش در تناقض‌های داخلی که ساختار سیاسی اسرائیل از آن رنج می‌برد گرفتار باقی بماند.

اهداف سیاسی دولت را آیزنکوت از گزارش کمیته دان مریدور گرفته است.

در چارچوب این گزارش، «تضمین ادامه بقای اسرائیل حمایت از تمامیت ارضی، امنیت شهروندان وساکنان آن، حفظ ارزش ها و ویژگی‌اش به عنوان یک دولت یهودی و دموکراتیک و خانه‌ای برای مردم یهود، تضمین بازدارندگی ومصونیت اجتماعی و اقتصادی و تقویت جایگاه منطقه‌ای وبین‌المللی در چارچوب تلاش برای صلح با همسایگان آن می‌باشد.»

در شرایطی که بخشی‌هایی از سرزمین‌ها را در سال 1967 به اشغال در آوردیم و هنوز ساختار سرزمینی مشخص نیست، حفظ تمامیت ارضی چه معنایی میدهد؟

در چارچوب مخالفت با اصل طرح انتقال زمین در چارچوب صلح و تلاش برای بسط صلح با همسایگان چگونه تفسیر می‌گردد؟

اصول نظریه امنیت ملی چگونه با همکاری استراتژیک و تقویت روابط با ایالات متحده آمریکا و کشورهای پیشرو و مراکز قدرت و تاثیرگذار در جهان همخوانی پیدا خواهد کرد؟

آیزنکوت مشخص می‌کند که اسرائیل به دنبال دستیابی به صلح و جلوگیری از درگیری می‌باشد، اما به  جای صلح باید از تعبیر «حفظ شرایط موجود» استفاده کرد.

از این مبدا این ایده قابل حل وفصل است: تقویت شرایط آرامش امنیتی طولانی می‌تواند برای فراهم کردن زمینه پیشرفت و توسعه جامعه، علوم، اقتصاد و بهبود آمادگی برای موارد غیر مترقبه و جنگ در چارچوب این ایده قرار می‌گیرند.

بسط شرایط بازدارندگی در محیط منطقه‌ای مجاور و علیه فاکتورهایی که می‌توانند تهدیدهای بالقوه‌ای محسوب شوند.

با استناد به در اختیار داشتن توان نظامی قدرتمند و عزم و اراده استفاده از آن با تمامی قوا در صورت نیاز، برچیدن سریع خطر در شرایط غیر مترقبه و جنگ برای کمتر کردن زیان‌های وارده به اسرائیل و تقویت توان بازدارندگی علیه محیط مجاور در این راستا قرار می‌گیرند.

ایران در این سند، به عنوان حامی و پشتیبان حزب الله و حماس طبقه‌بندی می‌شود، نه به عنوان یک تهدید هسته‌ای .

در رابطه با بقیه کشورهایی که مرز مشترک با اسرائیل ندارند نیز آیزنکوت پیش‌بینی می‌کند فعالیت آن‌ها در ابعاد مختلف همچنان ادامه پیدا کند.

محور اصلی فعالیت (ارتش) هم اقدامات ملموس و مشخصی است که با هدف ایجاد بازدارندگی و جلوگیری از افزایش تنش صورت می‌پذیرد، است. فاکتورهای اصلی مجری آن نیز داده‌های طبقه‌بندی شده اطلاعاتی که به طور مستمر و متوالی وجود داشته باشد، بخش فعالیت‌های نیروی هوایی، نیروهای مخصوص و مشارکت و حضور موسسات امنیتی دیگر مانند موساد از جمله آن محسوب می‌شوند.

در چارچوب دستور العمل آیزنکوت مرکز هماهنگی بین موسسات و وزارتخانه‌ها در رابطه با عملیات محرمانه تشکیل خواهد شد. این مرکز زیر مجموعه شعبه عملیاتی ارتش قرار گرفته و فعالیتش در قالب نظریه جنگ اعلام نشده میان جنگی خواهد بود.

همچنین بر اساس توانمندی‌های موجود در اعزام چتر باز یا هلی برد نیروی‌های زمینی از طریق هواپیما و هلیکوپتر، این نیروها از ظرفیت مقاومت و قدرت بزرگی برخوردار بوده و قادر هستند نیازهای خود را تامین نموده و به مراکز ثقل دشمن حمله کنند.

همچنین آنها ظرفیت زیادی در انجام عملیات ویژه در عمق دشمن چه علیه بانک اهداف از پیش مشخص شده یا عملیات غیر مترقبه‌ای که در لحظه انجام زمینه آن فراهم گردید، برخوردار می‌باشند.

اصطلاح اصلی نظریه آیزنکوت، ارجحیت است، که به معنای چشم پوشی و کنار گذاردن غرور غیر قابل تحقق است. برای تحقق هر نیاز ممکن نیرو و پتانسیل خاصی فراهم شود و همگی در راستای پلکان اولویت‌ها از حیاتی‌، مهم‌، بهتر و غیر ضروری طبقه‌بندی شوند.

خط ایزنکوت دقیقا در جهت مخالف خط بارلیف برای کانال سوئز حرکت می‌کند: دیگر خبری از مراکز نظامی متحرک که دشمن قادر به محاصره، رخنه به آن و از بین بردنش باشد، نخواهد بود.

در چارچوب این رویکرد اصل، دفاع فیزیکی و مستقیم از وجب به وجب خاک نیست، بلکه بر اساس ابزارهای پیشرفته‌ای است که با انعطاف‌پذیری در داخل مناطق مختلف عمل می‌کنند.

پیش‌بینی می‌شود که حزب‌الله وح ماس جای پایی را به شکل سمبلیک پیدا کنند، اما از آن مناطق اخراج خواهند شد زیرا اولویت اصلی و کلان به اصل جلوگیری از تحقق دستاورد جغرافیایی برای دشمن و به تبع آن تسلط بر سرزمین خواهد بود که در پایان درگیری هم این امر باید محقق شده باشد.

همچنین باید در نظر گرفته شود که پایان درگیری و آتش‌بس نباید پیش از اخراج متجاوزان انجام شود.

ساختار قدرت نیروی زمینی (زرهی‌، پیاده‌، مهندسی و توپخانه) بر ویرانگری‌، آزادی عمل و انتقال و توانایی در مقاومت استوار خواهد شد و با استفاده از سامانه‌های دفاعی پیشرفته تضاد برنامه‌های عملیاتی این نیروها به حداقل خواهد رسید.

فرماندهان میدانی به شکل ویژه‌ای آموزش خواهند دید تا از توانمندی واکنش سریع بهره‌مند شوند و در مقابل هر اقدام تحریک آمیز (مانند عملیات آدم‌ربایی)  وکنترل مراکز استراتژیک مشرف به مرزها واکنش نشان دهند.

بدین شکل ما شرایطی را در اختیار خواهیم داشت که مانع از وقوع هر نوع مانور زمینی دشمن شده و باعث شویم دشمن همواره احساس تحت تعقیب بودن را داشته باشد.

این توانمندی همچنین اجازه خواهد داد دشمن به پشت خط مرزی عقب نشینی نموده و از افزایش تنش جلوگیری به عمل آید.

طی روزهای اول درگیری، آیزنکوت از نیروی هوایی و دیگر نیروهای آتش ارتش توقع دارد که هزاران هدف را مورد تهاجم قرار داده و در روزهای بعد با صدها هدف دیگر تعامل داشته باشند.

هدف در ساخت توانمندی نظامی در جبهه شمالی: هدف قرار دادن دهها هزار نقطه از پیش تعیین شده است که آتش سنگین، گسترده و دقیقی طی مدتی کوتاه بر روی آن فرود خواهد آمد.

در جبهه غزه نیز هدف ایجاد ساختاری است که بتواند هزاران نقطه را مورد هدف قرار دهد.

اینجاست که مسئله کمبود منابع نمایان می‌شود. هزینه ابزارهای جنگی، آتش، اطلاعات و دفاعی ارتش بسیار هنگفت است و در سایه چالشی که دشمن با هزینه‌ای بسیار ناچیز در مقابلش قرار می‌دهد، برتری فناوری ارتش به شدت آسیب دیده است، به ویژه که بسیاری از فناوری‌ها که تا چندی پیش تنها در اختیار صنایع امنیتی و سیاسی بود هم اکنون در بازارهای غیر نظامی نیز به وفور یافت می‌شود.

تغییر در لیست اولویت‌های ملی باعث کاهش سرمایه‌گذاری و هزینه کردن در بخش امنیتی می‌شود تا این سرمایه‌ها به سوی بخش‌های اجتماعی و اقتصادی سوق داده شود. این در حالی است که انتظار دولت و جامعه از ارتش در رابطه با پایان قاطع و سریع و نیز حفاظت از جامعه در مقابل تمامی خطرات همچنان به قوت خود باقی مانده است.

پاراگراف بسیار قابل توجه در این سند آن است که آیزنکوت در آن تاکید کرده فرمانده ستاد مشترک، رهبر عالی ارتش محسوب شود و تنها ساختاری است که در ارتش اختیار ارتباط با بخش سیاسی را داشته و اجازه انتقال دستورالعمل‌های نظامی را داشته و عالیترین مقام نظامی است که مدیریت  نیروی زمینی را عهده دار می‌باشد.

فرمانده کل ستاد تنها فرمانده ارتش در جنگ محسوب می‌شود، او است که مشخص می‌کند تلاش‌ها به کدام سمت و سو سوق داده شده،  وظایف تقسیم گردید و اندیشه‌ها وروابط متقابل بین فرماندهان اصلی (فرماندهان ارتش، فرماندهان مناطق، ضد اطلاعات و پشتیبانی و لجستیک) شکل بگیرد.

سطح سیاسی (آیا منظور دولت است؟ کابینه امنیتی است؟ وزیر دفاع به عنوان نماینده آنان است؟ این مسئله در سند مشخص نشده است).

فرض بر این است که این ساختار هدایت ارتش را از طریق گفت‌وگوی دو جانبه (وشاید هم چند جانبه) به عهده بگیرد.

 

 

یدیعوت احرانوت 14/8/2015

آیزنکوت دکترین ارتش اسرائیل را رسانه ای کرد

 

بعد از حدود هفتاد سال اکنون و برای اولین بار ارتش اسرائیل مفهوم امنیت ملی و نظامی دولت اسرائیل را منتشر کرد تا عملا ساختار توانمندی‌ها وچشم اندازهای ارتش را پیش از رویارویی آتی تدوین کرده باشد.

این سند 33 صفحه‌ای که به امضای سرلشکر گادی آیزنکوت رئیس ستاد مشترک ارتش رسیده تحت عنوان خلاصه «دکترین ارتش اسرائیل» منتشر شده است تا  به عنوان اقدامی تاریخی و بی‌سابقه برای تنویر افکار عمومی در رابطه با رفتار ارتش در قبال جامعه مدنی تفسیر شود.

ظاهرا علت انتشار آن این مسئله است که: در دوره ی‌ای که ظاهرا دیگر خبری از جنگ‌های بزرگ بین ارتش‌ها نیست و خطر اصلی در تقابل موضعی با سازمان‌های تروریستی به جای کشورها می‌باشد،‌ ارتش موظف به خلق اتفاق نظر در پیش‌بینی‌های جامعه و نیز توضیح چشم‌اندازها وچارچوب‌های قدرتش می‌باشد.

این سند سه وضعیت (شرایط) را برای استفاده از قدرت تشریح میکند:

زندگی عادی، جنگ و شرایط بحران است.

بر اساس این تقسیم‌بندی، تقابلی همچون «کرانه پایدار» یا «ستون‌ابرها» (عملیات‌های اسرائیل در غزه) تقابل‌هایی محدود از لحاظ حجمی می‌باشند. از اینرو در تقسیم‌بندی صرفا جزو شرایط بحران محسوب می‌شود ودر قالب جنگ نخواهند گنجید.

معنای چنین تقابل‌هایی آن است که هدف از آن بازگرداندن شرایط آرامش و زندگی عادی بدون تغییر فوری راهبردها می‌باشد.

پس نباید توقع داشت ارتش اسرائیل در چنین حملاتی مثلا حکومت حماس را در غزه سرنگون کند، مگر آنکه رهبری سیاسی چنین دستوری را صادر نماید.

در هر آنچه که به تماس با رهبری سیاسی مربوط می‌شود، سند مشخص می‌کند که رئیس ستاد مشترک به عنوان فرمانده کل ارتش، تنها فردی است که حق تماس و ارتباط با فرماندهی سیاسی را داشته و دستورات آنها را به دستور العمل‌های عملیاتی تبدیل نماید.

در سند دشمن تعریف خاص به خود را دارد، علاوه بر تهدیدهای موجود در جنگ فراگیر با ارتش یک یا چند کشور، در این دکترین تاکید شده است که محور اصلی نگرانی از سازمان‌های کمتر از یک دولت مانند حماس و حزب‌الله یا سازمان‌های تروریستی بدون ارتباط با دولت، مانند جهاد جهانی و داعش می‌باشند.

از اینرو در سند تاکید شده است که ارتش نیروهای محدودی با قدرت مانور سریع با قدرت انعطاف‌پذیری در صحنه‌های مختلف را به نیروهای بزرگ و ثابت ترجیح می‌دهد. مسئله‌ای که می‌توان آنرا در چارچوب جدال عمومی دایر در رابطه با میزان بودجه دفاعی و تلاش ارتش اسرائیل برای نشان دادن خود به عنوان ساختاری با کارایی بالا و مدرن تفسیر کرد.

در کنار سند راهبردی که خارج از هر نوع طبقه‌بندی امنیتی برای عموم علنی شد‌، یک سند دیگر هم با تفصیلات و شرح بسیار بیشتری به عنوان سند محرمانه نیز وجود دارد.

این سند در اختیار طرف‌های ذیصلاح در ارتش اسرائیل قرار داده شده است.

در سند علنی تاکید شده است که اسرائیل هرگز به دنبال جنگ برای اشغال سرزمینی یا تحقق اهداف استراتژیک آنگونه که در جنگ اول لبنان رخ داد، نیست، با این حال در صورتی که جنگی تحمیل شود گرفتن موضع هجومی و عدم اکتفا به دفاع بهتر می‌باشد.

بخش دیگر این سند به اهداف ارتش در صورت گشوده شدن جبهه در شمال با حزب الله یا جنوب با غزه مربوط می‌شود.

در این چارچوب آمده است: ایجاد ساختاری قدرتمند اجازه خواهد داد تا حجم گسترده و عظیمی از آتش به طور دقیق و حتی الامکان در مدت کوتاهی در وسیعترین زمان ممکن در وسیع‌ترین مساحت ممکن انجام شود.

بعد از آن به حجم اهداف پرداخته شده و تاکید می‌کند:

«هدف زیر ساخت قدرت در جبهه شمالی ـ مقابله با ده‌ها هزار هدف و هدف زیر ساخت قدرت در صحنه غزه مقابله با هزاران هدف است.»

آنچه که در این میان تقریبا در این سند خبری از آن نیست، ایران است. جمهوری اسلامی در این سند به مثابه نمادی از یک کشور دشمن دور دست معرفی می‌شود، اما به غیر از آن تنها در یک جای دیگر یک بار نامی از این کشور به عنوان حامی حزب‌الله و حماس برده شده است.

در رابطه با برنامه هسته‌ای ایران، که در گفتمان سیاسی به عنوان یک تهدید حیاتی بزرگ علیه دولت اسرائیل تبیین می‌شود ، هیچ اشاره‌ای نشده است.

شاید دلیل قرار گرفتن پرداختن به این مسئله در بخش محرمانه سند باشد و شاید هم توافق امضا شده بین ایران وقدرت‌های بزرگ از دیدگاه تدوین‌کنندگان سند خطر و تهدید را دور کرده است.

 

مهمترین نکات اشاره شده در دکترین ارتش اسرائیل:

چالش های جدید: خطرات ارتش‌های (کلاسیک) کشورها کاهش یافته و در مقابل تهدید سازمان‌های اسلامی که به هیچ کشوری وابسته نیستند افزایش یافته است.

مشخص کردن هدف: پیروزی در تحقق اهداف ترسیم شده خلاصه می‌شود، نه سرنگونی ساختار دشمن و یا حتی اشغال سرزمینی.

بدون ایران:در این سند تقریبا هیچ اشاره‌ای به ایران نشده و صرفا از آن به عنوان دشمنی دور دست که از تروریسم حمایت می‌کند اشاره شده است و مطلقا هیچ اشاره‌ای به خطرات ایران نشده است.

ارتشی انعطاف پذیر: ترجیح نیروهایی با توانمندی مانور سریع، با قدرت تخریبی بالا و دارای انعطاف‌پذیری در صحنه‌های مختلف بر در اختیار داشتن قدرت نظامی بزرگ.

ارتباط با ساختار حاکمیت: رئیس ستاد مشترک تنها فردی است که صلاحیت ارتباط با رهبری سیاسی  وانعکاس دستورات آنها به اقدامات نظامی است.

ارتش اسرائیل:ارتش اسرائیل شروع کننده هیچ جنگی نخواهد شد، اما اگر جنگی بر آن تحمیل شود رویکرد تهاجمی را بر دفاعی ترجیح خواهد داد.

نظر شما

دیدگاه های ارسال شده توسط شما، پس از تایید توسط مدیریت در وب سایت منتشر خواهد شد