چرا آمار «طلاق» به اشتباه گزارش می‌شود؟

سرویس: اخبار کوتاهکد خبر: 313779|13:24 - 1400/02/07
نسخه چاپی
چرا آمار «طلاق» به اشتباه گزارش می‌شود؟
آمارهای کذب، بدون تحلیل مشخص که چرایی این اعداد بزرگ را برای مخاطب توضیح بدهد، خانواده‌ها را نسبت به ازدواج بدبین خواهد کرد و جوانان را از اقدام برای تشکیل خانواده از ترس طلاق، خواهد ترساند.

به گزارش امروله ،نعیمه موحد:گاهی در حوزه مسائل خانواده، جداول آماری به خصوص از وضعیت طلاق و ازدواج در سالهای گذشته، ارائه می‌شود که بازنمایی آنها خطر جدی در دو حوزه مذکور را نشان می‌دهد.

اقتضائات وسبک زندگیفرهنگی،اجتماعی و اقتصادی در دهه‌های گذشته بر دو مقوله ازدواج و طلاق تاثیر زیادی داشته است و در بازه‌هایی میزان ازدواج را کم و میزان طلاق را زیاد کرده است. اما اغلب این جداول آماری با تفسیر غلط وضعیت جامعه ایرانی به خصوص از نظر طلاق،آن رابیش از آنچه که هست، بحرانی جلوه می‌دهند.

 موضوعی که تاثیر نامناسبی بر افکار عمومی از جمله بر قشر مجرد در آستانه ازدواج خواهد داشت. ارائه این جداول با بازنمایی آماری غلط و نتیجه‌گیری اشتباه، اغلب بدون تفسیر اجتماعی و فرهنگی هم ارائه می‌شود. یعنی جدولی منتشر و در آن ذکر می‌شود که از 3سال پیش تا الان آمار طلاق با درصدی بالا افزایش یافته است. بدون اینکه علت آن در کنار ارقام و درصدهای صرف بیان بشود.

در این گزارش چرایی اشتباه و مغلطه آماری این دست جداول را بررسی خواهیم کرد.

 


مقایسه آمار طلاق در هر سال با آمار ازدواج در سال وقوع

در جدیدترین این مغلطه‌های آماری خبری با عنوان « ثبت رکورد یک طلاق به ازای هر 3 ازدواج» منتشر شده است. نکته‌ای که اکثر این خبرها و جداول در جهت اثبات بحران طلاق در کشور از آن غفلت می‌کنند این است که آمار طلاق در هر سال را باید با آمار ازدواج در سال وقوع آن مقایسه کرد. چرا که میزان و تعداد ازدواج‌ها در هر سال با سال قبل و بعد از خود متفاوت است. اما این دست اخبار و آمارها آمار طلاق در یک سال را با ازدواج‌هایی که سال وقوع آنان مشخص نیست مقایسه کرده و طبیعتا نسبتی که بین این دو اتفاق می‌افتد یک عدد بزرگ است که می‌توان روی آن صفت «خطرناک» و «وحشتناک» هم گذاشت.

به عنوان مثال طبق آمار ثبت احوال در سال 1398، 530هزار ازدواج و 174هزار طلاق ثبت شده است. اگر این دو عدد را با هم بسنجیم، به دست می‌آید که در سال 1398، 23درصد از ازدواج‌ها به طلاق انجامیده است. بعد از آن هم به همین راحتی به تیتر « یک طلاق از 3ازدواج» خواهیم رسید. در حالی که نکته بدیهی در این بین این است که تمام 174هزاری که در سال 1398 طلاق گرفته‌اند، در سال 1398 ازدواج نکرده‌اند. اگر می‌خواهیم بدانیم این میزان طلاق، چه درصدی از طلاق را در کشور ما نشان می‌دهد باید به تفکیک بررسی کرد که سال وقوع ازدواج در طلاق گرفته‌های سال 1398 چه سالی بوده است و بعد از آن با توجه به میزان ازدواج در آن سال، درصد معقول و متناسب طلاق در کشور را محاسبه کرد. و یا در آمارگیری دیگر مشخص کرد که از 530هزار نفری که در سال 1398 ازدواج کرده‌اند، چه درصد و میزانی در همان سال 1398 جدا شده‌اند. به این ترتیب درصد طلاق در سال 1398 به دست خواهد آمد.

 

تحلیل آماری با در نظر گرفتن هرم جمعیتی

موضوع دیگری که در آمارسازی‌های غلط از وضعیت طلاق مشاهده می‌شود تحلیل جامعه در یک بازه زمانی مثلا 40ساله بدون در نظر گرفتن تغییرات هرم جمعیتی است. به عنوان مثال اگر در یک بازه زمانی با افزایش جمعیت، میزان ازدواج هم افزایش پیدا کرده باشد، آن زوجین حالا به سالهایی رسیده‌اند که میزان طلاق افزایش پیدا کرده است. از آن طرف در این سالها ممکن است به علت کاهش جمعیت جوان و در آستانه ازدواج، میزان ازدواج کاهش پیدا کرده باشد. در این موقعیت اگر میزان طلاق را با کل ازدواج‌ها در دهه‌های گذشته مقایسه کنیم، قطعا  نتیجه خواهیم گرفت که در سه یا چهار دهه گذشته طلاق افزایش پیدا کرده است. در حالی که در این بین به وضوع از تغییرات جمعیت، افزایش و کاهش جمعیت و به تبع آن افزایش و کاهش جوانان در آستانه ازدواج در طول دهه‌های مذکور غفلت کرده‌ایم.

آماری به نام ضریب طلاق!

یکی دیگر از جداولی که در چندماه گذشته بازنشر زیادی در فضای مجازی و رسانه‌ای داشت، جدولی با نام ضریب طلاق بود. این جدول باز هم با مبنا قرار دادن سال 1398، میزان ازدواج و طلاق در هر استان را ثبت و از مقایسه بین آن دو، درصدی به نام ضریب طلاق را استخراج کرده بود.

به این ترتیب بدون هیچ دلیل مشخصی استان البرز و تهران با 47 و 44درصد، بیشترین ضریب طلاق را در کشور و ایلام و سیستان و بلوچستان با 20و 7درصد، کمترین ضریب طلاق را بین استانهای کشور داشتند. البته بازنشر این جدول توسط برخی، تحلیل‌هایی هم به همراه داشت. از جمله اینکه هرچه محدوده جغرافیایی محروم‌تر و از نظر سطح زندگی و رفاه از مرکز دورتر باشند، شادی و رضایت از زندگی از آنها بیشتر است. که البته تحلیل مذکور از خود جدول و اصطلاح «ضریب طلاق» هم عجیبتر بود.

 

این جدول هم دقیقا گرفتار مقایسه و درصدگیری از آمار ازدواج و طلاق در یک سال مشابه است که همان‌طور که توضیح داده شد نمی‌توانند ارتباطی منطقی با هم داشته باشند. البته استخراج عددی مثل 47درصد خود نشان‌دهنده غیرمنطقی و غیرعلمی بودن این آماردهی است که می‌شود از همان ابتدا به آن شک کرد.

***

در دهه‌های اخیر جامعه ایرانی مسائل مختلفی را از نظر فرهنگی، اجتماعی و همچنین اقتصادی پشت سر گذاشته است. ازدواج برای بسیاری سخت شده است و البته طلاق هم برخلاف دهه‌‌های گذشته برای قشری از مردم به راحتی اتفاق می‌افتد. اینها زنگ خطری برای جامعه است که باید در قبال آن تهمیدات مناسبی صورت بگیرد.

اما غیر واقعی و بیش از اندازه بحرانی نشان دادن این وضعیت از طریق آمارسازی و نادیده گرفتن بدیهیات علم آمار، تاثیر منفی بر جامعه خواهد گذاشت. شاید تصور کنیم این دست خبرها و جداول تلنگری به خانواده‌ها و مردم خواهد بود که وضعیت ازدواج و طلاق را جدی‌تر بگیرند. اما واقعیت این است که آمارهای کذب، بدون تحلیل مشخص که چرایی این اعداد بزرگ را برای مخاطب توضیح بدهد، خانواده‌ها را نسبت به ازدواج بدبین خواهد کرد و جوانان را از اقدام برای تشکیل خانواده از ترس طلاق، خواهد ترساند.