ستون سر مقاله امروز روزنامه کیهان،به مقاله ای از محمد ايماني با عنوان« آدرس واقعيت در انتخابات»اختصاص یافت:

سرویس: اخبار کوتاهکد خبر: 17179|08:22 - 1392/03/11
نسخه چاپی
انتخابات به مهم‌ترين بحث روز کشور تبديل شده است. اولين مناظره 8 نامزد انتخابات روز گذشته برگزار شد و نامزدها درباره چالش‌هاي اقتصادي موجود و برنامه‌ها و تدابير خود در اين باره سخن گفتند. گشايش و رونق اقتصادي طبيعتا يکي از نيازهاي مهم در هر کشور است و معمولا محور اقتصاد يکي از متغيرهاي اثرگذار در فضاي رقابت انتخاباتي تلقي مي‌شود.
 
براي چالش اقتصادي بايد چاره‌جويي کرد. نامزدها نيز در اين باب شعارها و برنامه‌هايي دارند و ضمنا از زاويه تعلقات سياسي خود، گريزي هم به حوزه سياست داخلي و خارجي مي‌زنند و از چالش‌هاي موجود در حوزه تعاملات سياسي بين جريان‌ها و همچنين حوزه سياست خارجي سخن مي‌گويند. به راستي بايد از کدام چشم‌انداز به پديده انتخابات و دولت جديد و چاره‌جويي چالش‌هاي سه‌گانه اقتصادي، سياست داخلي و سياست خارجي نگريست. نگاه واقع‌گرايانه در اين باره کدام است؟
 
اولين واقعيت اين است که ما در ايران زندگي مي‌کنيم نه در اروپا يا ژاپن و چين و روسيه و هند. نظم سياسي- اجتماعي فعلي ما در يک پويش تاريخي صدها ساله به ويژه پويش تاريخي يک صد سال اخير قوام يافته است. ما نمي‌توانيم در «خلأ» نظريه‌پردازي کنيم يا بر مبناي «خيال» سخن بگوييم و مدل و برنامه بنويسيم. هاضمه جامعه ايراني در اين پويش تاريخي پرماجرا شکل گرفته و جاذبه‌ها و دافعه‌هاي خود را شناخته است. اين هاضمه جمعي با جاذبه‌ها و دافعه‌هاي قدرتمند خود، سلطنت و استبداد عجين شده با استعمار را که 200 سال بود ايران را به قهقرا مي‌برد، پس زد. ملت ما آغازگر چالش با قدرت‌هاي غربي نبود اما در مقام دفاع از موجوديت و تشخص خود برآمد و چون عزت نفس نشان داد، يک صد سال تمام تازيانه قدرت‌ها را بر گرده خود حس کرد.
 
 تلخ بود براي جماعت ايراني که حاصل دسترنج خود را برسفره اجنبي بگذارد و آنگاه گماشتگان اجنبي با منت و باج‌خواهي، اندکي از آن سرمايه و دسترنج را به او صدقه بدهند. هرچه از روزگار قاجار به عصر پهلوي آمديم، اختيار حکومت‌ها و دولت‌ها کمتر شد به نحوي که حاکمان دوره پهلوي با نظر مشخص انگليس يا آمريکا مي‌آمدند و مي‌رفتند. استبداد به خودي خود مصيبتي بزرگ بود چه رسد به اينکه حاکمان جور، حلقه به گوش قدرت‌هاي زورگوي بيگانه باشند. ملت ما در برابر چنين انحطاطي انقلاب کرد.
 
واقعيت دوم اين است که ايران بر سر چهارراه مهم‌ترين تحولات منطقه و جهان قرار گرفته است. ما نمي‌توانيم در خلأ و خيال زندگي کنيم يا نقشه بچينيم و تدبير کنيم. ما روي گسل اصلي سياست و امنيت و اقتصاد جهان ايستاده‌ايم. بي‌دليل نيست که جنگ اول و دوم جهاني در اروپا و ميان ياغي‌هاي گردن‌کش اروپايي آغاز شد اما سرنوشت خاورميانه را زير و رو کرد.
 
و بي‌دليل نيست که جنگ سوم آغاز نشده، مقامات آمريکايي و صهيونيستي - به انضمام انگليس- خاورميانه اسلامي را هدف «جنگ جهاني چهارم» قلمداد کردند و در فاصله 12سال گذشته، 6 جنگ خونبار را به افغانستان و عراق و لبنان و غزه و سوريه و مجددا غزه در فلسطين تحميل کردند. واقعيت اين است که بپسنديم يا نپسنديم، کشور ما وسط يک ميدان جنگ بزرگ قرار دارد. بالغ بر 60 سال است که نه غرب و شرق اروپا، نه روسيه و چين و هند و نه ژاپن دستخوش جنگ نشده‌اند و در مقابل، منطقه ما در همين 60 سال بالغ بر 12 جنگ تحميلي را تجربه کرده است.
 
 يعني به طور متوسط هر 5 سال يک جنگ رخ داده و ظرف 12سال گذشته اين رکورد به هر 2 سال يک جنگ افزايش يافته است. جبهه غرب با تحريک و حمايت صدام، شلاق جنگ را نيز بر شانه‌هاي ملت ما کوبيدند و به جز اثر پينه ‌بسته زخم اشغالگري در جنگ اول و دوم جهاني، و زخم کودتا و سيطره و چپاولگري، جراحت جنگ تحميلي 8 ساله را نيز بر شانه‌هاي ملت ما برجاي گذاشتند تا يادمان نرود که ما دشمناني عنود و لجوج داريم و حتي اگر بالش نرم زير سرمان بگذارند، آن زخم‌ها نمي‌گذارد خواب شويم.
 
واقعيت سوم آن است که آميختگي امت و امام، معجزه‌اي باورنکردني در ايران پديد آورد. قدرت‌هاي پنجه افکنده بر چهار گوشه خاورميانه، در ايران يک ژاندارمري مرکزي ساخته بودند تا منطقه را مديريت کنند. تلخي طوفاني شدن اين مرکزيت تا ابدالآباد از کام آنها بيرون نخواهد رفت. دشمنان ملت ايران هر تير عداوت که در ترکش داشتند، پرتاب کردند و واقعيت چهارم همين است که ملت ايران به رغم همه عداوت‌ها سر پا مانده، قدرتمندتر شده، بر چالش‌ها غلبه کرده و پيش رفته است.
 
اين عداوت‌ها، باد مخالف و مزاحمي بود که از يک سو از شتاب حرکت ما مي‌کاست اما در مقابل ورزيدگي و توانمندي ما را بيشتر مي‌کرد و وادار مي‌ساخت ظرفيت‌هاي بزرگ و معطل‌مانده و کشف ناشده خود را بيشتر بشناسيم و به فعليت برسانيم. هرچه روزگار طولاني غلبه استبداد و استعمار، ايران را از مسابقه پيشرفت کشورها به حاشيه پرتاب کرد، دوران تجديد حيات ملت ايران در قالب انقلاب و جمهوري اسلامي، موجب بازگشت به مسير مسابقه و هماوردي با حريفان ديرينه با وجود تنه زدن‌ها و مزاحمت‌هاي آنان شد.
 
واقعيت پنجم که مطلع اصلي انتخابات ماست، اين حقيقت است که جمهوري اسلامي از حيات ملت مومن و بصير و تجربه اندوخته خود ريشه مي‌گيرد. از کف خيابان تا پاي صندوق راي و از جبهه جنگ نظامي تا ميدان حماسه سياسي و اقتصادي، اين خود ملت بوده‌اند که به رغم عمليات رواني سنگين دشمنان به ميدان آمده و با تشخيص به هنگام ضرورت‌ها، خون تازه در رگ‌هاي جمهوري اسلامي جاري کرده‌اند. اين راز سلامت و شادابي و نشاط و اقتدار و جوان ماندن جمهوري اسلامي است.
 
واقعيت ششم را بايد در هنر جمهوري اسلامي و نظام ولايت فقيه جست‌وجو کرد؛ اينکه از هفته‌هاي اول انقلاب تا امروز بر راي و مشارکت سياسي مردم اصرار کرده و به آن اعتماد و اتکا داشته است. تامين امنيت و ثبات کشور در عين آمد و شد جريان‌هاي سياسي و جابه‌جايي مديران و بحران‌انگيزي بدخواهان، ويژگي‌ برجسته‌اي است که ناظران بي‌طرف جهاني بر واقعيت آن در ايران اذعان دارند. انتخابات پيش رو بر بستري از اين واقعيت‌هاي چندگانه برگزار مي‌شود.
 
جريان‌هاي سياسي و نامزدهاي محترم نمي‌توانند بر اين واقعيت‌هاي انکارناپذير چشم بپوشند و در خلأ يا خيال موضع بگيرند. البته که بايد براي ساماندهي اقتصاد کشور و کاستن از رنج‌هاي معيشت مردم به ويژه طبقات زحمتکش و مستضعف جامعه تدبير کرد.
 
 اين مسئوليتي سنگين بر دوش رئيس‌جمهور و دولت آينده است. و ضرورتاً بايد در کنار تدابير بلند مدت و ميان مدت، تدابير کوتاه مدتي را براي حمايت از اقشار محروم- ولي نعمتان بي‌منت انقلاب و جمهوري اسلامي- به اجرا گذاشت. اما معناي اين تکليف آن نيست که کساني بخواهند با زير پا گذاشتن واقعيت‌ها، چوب حراج به عزت و استقلال و امنيت ملي بزنند و دشمنان را به طمع آورند. ابراز اشتياق يکطرفه به تنش‌زدايي و مذاکره يکطرفه با آمريکا، همان تحقيري را به دنبال خواهد داشت که دولتمردان آمريکايي در قبال دولت اصلاحات و مقامات اروپايي با دولت سازندگي کردند.
 
اصلا از چشم‌انداز استراتژيک، اين عين خيانت است که اولا به دشمن متعرض و دست درازي کننده پيشدستي نکنند و ثانيا در موقعيت دفاع نيز ضعف نشان دهند در حالي که دشمن مشغول دشمني و گستاخي است و علي‌الدوام حالات رفتاري و گفتاري طرف مقابل را رصد مي‌کند. از اين حيث برخي طيف‌هاي سياسي و نمايندگان آنها پالس‌هاي غلط به دشمن مي‌دهند و در حالي که خود کم آورده‌اند اين انگاره غلط را القا مي‌کنند که ملت ايران کم آورده است. اين خيانت در حق امنيت ملي است و بي‌ترديد بدون تامين امنيت و اقتدار در منطقه‌اي انباشته از ناامني، نمي‌توان تدبير اقتصادي کرد.
 
 اين جفا در حق يک ملت است که به جاي تاکيد بر استفاده از ظرفيت‌هاي ملي و بسيج استعدادهاي پايان‌ناپذير بومي- و البته سينه سپر کردن دربرابر چالش‌هاي سخت موجود- يکراست در خانه دشمن قسم خورده را نشان دهيم و به نام ملت ايران(!) کاسه گدايي و التماس به دست بگيريم. چنين نامزدي‌اي، نامردي در حق ملتي مظلوم اما عزيز و بزرگ است.
 
از سوي ديگر مدل ساماندهي اقتصادي مطلوب در خلأ نوشته و به اجرا گذاشته نمي‌شود. اگر در برابرچالش چند لايه اقتصادي موجود بايد منطق «اقتصاد مقاومتي» را به کار بست، اين منطق مطلقا با تلقي «شرکت سهامي» از دولت سازگاري ندارد. بايد ديد دوستان و شريکان و موتلفان هر يک از نامزدها کيستند تا آنگاه بتوان گفت هويت واقعي آنها کدام است و آيا مي‌توانند از عهده «اقتصاد مقاومتي» برآيند يا خير.
 
آيا طيف‌هايي که در گذشته خود سابقه برخورد طعمه‌وار با فرصت‌هاي مسئوليت‌ و مسندنشيني داشته يا درقبال رانت‌خواران و مفسدان و فرصت‌طلبان اقتصادي شيوه هم‌سفره‌گي يا حداکثر انفعال پيشه کرده‌اند، مي‌توانند در برابر ريخت و پاش و حيف و ميل‌ بايستند و منطق پايان دادن به هدررفت فرصت‌ها و منابع را بر بستر اقتصاد مقاومتي به اجرا بگذارند؟ هر نامزدي که خود يا حاميانش تلقي غنيمت‌انگارانه به دولت داشته باشند و نتوانند به امتيازخواهي و حاشيه امنيت‌گزيني اطرافيان و حاميان «نه» بگويند، نمي‌توانند از عهده ساماندهي اقتصادي برآيند. در واقع اجراي بهترين شعارها و وعده‌ها، در گرو سينه سپرکردن مقابل امتيازطلبان و مفسده‌جوياني است که در ادوار مختلف دولت‌ها خود را به رخ کشيده‌اند. آنها که داراي دافعه‌هاي قدرتمند در مقابل معارضان امنيت و منافع ملي نيستند، نمي‌توانند نمايندگان صادقي براي سلامت بخشيدن به اقتصاد کشور در فضاي متلاطم سياست و اقتصاد جهاني باشند.
 
دولت آينده بايد در تراز شخصيت پرورده و قوام يافته ملت ايران ظاهر شود. تراز شخصيت اين ملت، «ما مي‌توانيم» است. انقلاب اسلامي، دفاع مقدس 8 ساله، مهار مردمي غائله گروهک‌ها، بسيج ملي از پاي صندوق راي تا کف خيابان و از کارخانه تا مراکز تحقيقاتي و علمي به هنگام ضرورت، همه ثابت مي‌کند که روح بسيج‌گري و به ميدان آوردن استعدادها بر مبناي منطق «ما مي‌خواهيم و مي‌توانيم» در کالبد ملت ما جريان دارد. مهم اين است که اين روحيه جمعي و ملي از طرف نامزدهاي محترم، بزرگ و محترم شمرده شود.
 
 با تسليم‌طلبي يا عافيت‌خواهي محض و پرهيز از مجاهدت و خطرپذيري نمي‌توان کامياب شد. هيچ چيز ارزشمندي در دنيا نيست که رايگان و بدون هزينه به دست آيد. بدون شجاعت نمي‌توان سري در ميان سرها درآورد و آقايي کرد. البته که بايد تدبير کرد و حکمت به خرج داد. اما نام تانک دادن و کلاشينکف گرفتن را نمي‌توان تدبير در غنيمت گرفتن گذاشت همان‌گونه که ادعاي زمين دادن و زمان گرفتن از سوي کسي به اسم بني‌صدر در دوران جنگ، نشانه شجاعت و تدبير و حکمت نبود.
 
مقاله حسین قدیانی با عنوان «هنوز هم با دلی آرام و قلبی مطمئن»منتشر شده در ستون یادداشت روز روزنامه وطن امروز را از نظر می گذرانید :
 یکم: کمتر از 2 هفته به یازدهمین انتخابات ریاست جمهوری مانده اما مساله اینجاست که کمتر از 3 روز به بیست و چهارمین سالگرد ارتحال امام خمینی(ره) باقی مانده. حقا که این «مردمسالاری باشکوه دینی» را به حضرت روح‌الله بدهکاریم. گرامی باد یاد امام. یاد امام، یاد همه شهداست. یاد «دلی آرام، قلبی مطمئن، روحی شاد و ضمیری امیدوار»، آن‌هم با لحن زیبای خامنه‌ای. باید هم «آقا» وصیتنامه امام را می‌خواند. اماما! با وجود چنین خلف صالحی، ما نیز دل‌مان آرام است.
 
 رای‌مان شاید فرق کند اما بیعت‌مان یکی است؛ «سیدعلی حسینی خامنه‌ای»... همان نازنین که گفتی؛ «لیاقت رهبری دارد». اماما! با احتساب حماسه پیش ‌رو، به حول و قوه الهی، این هفتمین انتخابات ریاست جمهوری است که در فراق شما برگزار می‌کنیم. تسکین این جدایی، جانشین شماست. رهبر با تدبیری داریم. حکومتش بر دل‌های ماست. حکیمانه است. اماما! نشان به نشان «تنفیذ»، خامنه‌ای چونان شما، پای بد و خوب رای ما ایستاده است. «جمهوریت» باید شهادت دهد ایستادگی علمدار را. رای با ماست؛ تنفیذ با اوست. در همه این مدت، او فقط یک رای داشته. یک راه داشته. راه روح‌الله. اماما! زمان شما 4 بار انتخابات ریاست جمهوری برگزار شد، زمان «آقا» با احتساب حماسه 24 خرداد 7 بار.
 
 با رهبری حضرت سیدعلی، حتی یک روز، بلکه یک ثانیه، خللی در مردمسالاری دینی وارد نیامده. سر موعد، همه این انتخابات‌ها برگزار شده و ان‌شاء‌الله می‌شود. اماما! تا چند روز دیگر وارد بیست و پنجمین سالگرد امامت خلف صالح شما می‌شویم. دشمن خیال می‌کرد بعد از شما، مهر باطل می‌زند به مردمسالاری دینی. فکر اینجا را نکرده بود که قلب شما با وجود خامنه‌ای، مطمئن است.
 
دشمن، با ما بر سر حتی برگزاری «یک» انتخابات ریاست جمهوری بعد از شما، شرط بسته بود؛ فکر 7 تا را که اصلا نمی‌کرد! اما اماما! هر وقت که ما چونان این کلمات و جملات، خواستیم تشکر کنیم از امام خامنه‌ای، رهبر برای ما از شما سخن گفت، از امام خمینی. از خود گذشت و از شما گفت؛ «این انقلاب، بی‌نام امام خمینی، در هیچ کجای جهان، شناخته شده نیست». نشد یک سخنرانی از ایشان بشنویم، یاد شما در آن نباشد. اگر تو می‌گفتی، «خرمشهر را خدا آزاد کرد»، ایشان هم نشانی «دست قدرت خدا» را به ما می‌دهد. خدا و خمینی... همه حرف «آقا» با ماست. هم متخلص و هم متخلق به «امین» است.
 
اماما!‌ ای روح‌الله مهربانی‌ها! ما قدردان مایه دل آرام شماییم. ولو به وسعی اندک، ما قدر خامنه‌ای را می‌دانیم. اماما! رای اصل کاری ما، روز 24خرداد و 2 خرداد و 3 تیر نیست؛ تا 14 خرداد هست، تا 22 بهمن هست، تا 9 دی هست، این روزها دیگر کیست و چیست؟! فقط در قیاس با دموکراسی دروغین غرب است که ما به 24 خرداد 92 ی‌مان، به لطف خدا پز خواهیم داد، و الا رای ما، همه عظمتش مدیون بیعت ماست. رای ما عوض می‌شود؛ آنچه تغییر ندارد، بیعت ماست. و ما فقط در امتداد بیعت لایتغیرمان، رای می‌دهیم. اماما! درود می‌فرستیم بر ضمیر امیدوار تو. خداوند بر درجات عالیه‌ات اضافه کند.
 
دوم: به آمریکایی‌ها حق می‌دهم گاهی در امور داخلی ایران مداخله کنند! تقصیر دودمان پهلوی است! بد‌عادت بار آورده‌اند این یانکی‌ها را! وزیر خارجه آمریکا، از خواب که بلند می‌شود، هنوز فکر می‌کند زمان شاه است! شورای نگهبان اعلیحضرت زپرتی، کاخ سفید بود! این برود! آن بیاید! این باشد! آن نباشد! دم شورای نگهبان جمهوری اسلامی گرم، که به عدد همه روزهای انقلاب، پهن هم بار اتاق بیضی نکرده! گفتم که، «آمریکایی‌ها حق دارند در امور داخلی ایران مداخله کنند» اما انقلاب اسلامی هم حق دارد که به جای رای و نظر و اراده بیگانه، متکی به آرای ملت خودش باشد.
 
طرفه حکایت اینجاست؛ اگر یانکی‌ها فقط در مقام حرف، در امور داخلی ما دخالت می‌کنند، انقلاب اسلامی در مقام عمل، گریبان نظام سلطه را گرفته. مداخله جمهوری اسلامی در امور آمریکایی‌ها دیدنی‌تر است! تا پیش از انقلاب ما، آمریکا اراده می‌کرد، علیه یکی کودتا می‌کرد و آن یکی را سر کار می‌آورد. به عبارتی آمریکا، رئیس‌جمهور همه دنیا بود! می‌برید و می‌دوخت!
 
اینک اما انقلاب اسلامی، برای این کدخدای بی‌خدا، رسما دارد نقش اپوزیسیون را بازی می‌کند. یک اپوزیسیون قوی و مسلط! اگر به قول قشنگ رهبرمان، یاوه‌سرایی‌های اخیر سران کاخ سفید، اصلا ارزش جواب دادن ندارد، در عوض، آمریکا مانده که چگونه جواب «مقاومت» را بدهد؟! بیچاره‌ها خواسته بودند برای غرب آسیا «نقشه راه» بکشند، لیکن با مداخله جمهوری اسلامی- بخوانید با مداخله مقاومت!- نقشه راه تبدیل به «بیداری اسلامی» شد! بیچاره‌ها خواسته بودند بشار اسد را کأنه گذشته، با یک فرمان و مقداری جو‌سازی سرنگون کنند و سر پل مقاومت را بشکنند اما حالا به خوبی فهمیده‌اند که تا ایران نخواهد، نظم و نظام منطقه تغییر نمی‌کند.
 
 بیچاره‌ها خواسته بودند جلوی خمینی و خامنه‌ای بایستند، فکر «سیدحسن نصرالله» را نکرده بودند! بیچاره‌ها خواسته بودند از ژنرال پترائوس برای ما بت بسازند اما فکر سردار اعلای مقاومت، «حاج قاسم سلیمانی» را نکرده بودند! بیچاره‌ها خواسته بودند انقلاب اسلامی را در نطفه خفه کنند، فکر حال و روز امروز آل‌خلیفه و آل‌سعود را نکرده بودند! بیچاره‌ها فکر می‌کردند جمهوری اسلامی دارد در امور داخلی بحرین دخالت می‌کند، اینک باید فهمیده باشند که انقلاب اسلامی، جز در امور سران استکبار مداخله نمی‌کند! الحق که آمریکایی‌ها دیروز بسیار قوی‌تر بودند! امروز اما برگ برنده با ایران است.
 
در این منظومه، تو بگذار وزیر امور خارجه آمریکا از شورای نگهبان بخواهد صلاحیت فلان نامزد انتخاباتی را تایید کند!! این روزها آمریکا به کادیلاک خوشگلي می‌ماند که خب، خیلی خوشگل است اما کاپوتش را که می‌دهی بالا، می‌بینی موتور سوزانده!! بی‌خود نیست که یانکی‌ها برای هل دادن این ابوقراضه مدرن، دست به دامن سلفی‌های تروریست شده‌اند!! لیبرال سرمایه‌داری موتور سوزانده!! موتورهزار مقاومت اما هرگز اینقدر روشن نبوده!! در جنگ مداخله، پیروز معلوم است.
 
سوم: اندکی بعد از «تشدید بیعت»، نوبت «تجدید رای» است. خرداد است و حماسه‌هایش. قدر مسلم، ملت آزاده و غیور ما، در روز 24 خرداد، مشت محکمی برای آمریکا کنار گذاشته. انتخابات ریاست جمهوری، از آنجا که مال این مردم و زیرمجموعه نظام است، بازنده‌ای جز دشمن ندارد. دشمن، بیرون انتخابات، طرف دعواست، نه داخل انتخابات. داخل انتخابات، اصلا و اصولا دشمن کاره‌ای نیست که بخواهد یک طرف دعوا باشد. دشمن بدش نمی‌آید که با استفاده از بلاهت بعضی گروه‌های فاقد بصیرت سیاسی، از ورای انتخابات ریاست جمهوری، رفراندم «سازش- مقاومت» درست کند! از همین زاویه است که رسانه‌های بیگانه، از سویی، نامزد پیشرو در نظرسنجی‌ها را بیش از دیگران تخریب می‌کنند، از سوی دیگر، و به موازات این تخریب، دوگانه مقاومت- سازش را در بوق می‌کنند.
 
یکی را نماد مقاومت قرار داده، دیگری را نماد سازش. اما هدف دشمن چیست؟! در چنین دوگانه‌ای، اگر نامزد مقاومت، انتخابات را ببازد، دشمن مدعی می‌شود به جای مقاومت، این سازش است که پشتوانه مردمی دارد! اگر هم نامزد مقاومت، انتخابات را ببرد، دشمن با سوء‌استفاده از آرای لابد چندمیلیونی کاندیدای بازنده، ادعا می‌کند نزدیک به نیمی از مردم ایران، خواهان مقاومت نیستند! و میان ملت، شکاف سازش و مقاومت افتاده! از همین روست که نگارنده، بعضی گروه‌های دارای بصیرت دینی را، فاقد بصیرت سیاسی می‌داند.
 
 صد البته که سیاست از دیانت جدا نیست اما ما کم ندیده‌ایم مومن فاقد هوشیاری را. مومن فاقد هوشیاری، آن مومنی است که از درک صحنه و شناخت نقشه دشمن عاجز است. بصیرت دینی دارد اما بصیرت سیاسی‌اش آنقدر قد نکشیده که بداند مُهر، آن‌هم در یوم‌الله 22 بهمن، وسیله‌ای برای پرتاب به آنکه با ما زاویه دارد نیست! خلاصه! باید هوشیار بود. اولا، این غلط است که فقط یک نامزد را نماد مقاومت قرار دهیم؛ هم غلط است، هم غیر‌منطبق با واقعیت، چرا که نماد دیگر، و اعلی‌تر مقاومت، لزوما هم‌رای با گروه ما نیست! و می‌بینیم که نیست!
 
ثانیا، اگر مقاومت، معنای مهمترش یعنی «مبارزه با آمریکا»، طبق فرموده حکیمانه رهبر، «مبارزه با آمریکا، یعنی کار، کار، کار». قطعا مهمترین مقوم مقوله «مقاومت»، «کار، خدمت و همت جهادی» است. بی‌برنامه و بی‌کارنامه، بیش از اقتصاد و معیشت، این مفهوم رعنای مقاومت است که دستخوش آسیب می‌شود. مقاومت حتما به شعار هم هست اما فقط به شعار و قیل و قال نیست! ثالثا، آمدیم و نامزدی بر مدار سازش، یا مقاومت حداقلی، سخن گفت.
 
واکنش ما چه باید باشد؟! آیا باید به بهانه مقابله با او، در زمین رفراندو‌م سازش-مقاومت بازی کنیم یا اینکه ناظر بر مُرّ فرمایشات رهبر بصیر، به او بگوییم، «نامزد محترم! رل سیاست خارجه در جمهوری اسلامی، طبق قانون، بیش از رئیس قوه مجریه، با نهادها و دستگاه‌های دیگری است که جملگی زیر نظر ولی‌فقیه تعریف می‌شوند. با این حساب، آیا بهتر نیست درباره وظایف و کارهای اصلی‌تر رئیس‌جمهور و احیانا کارنامه نداشته اجرایی‌تان، ایضا برنامه‌های‌تان با ما سخن بگویید؟!» رابعا،
 
بر این اعتقادم در ذیل انتخابات ریاست جمهوری، خیلی نباید روی سیاست خارجی مانور داد. نظام مقدس جمهوری اسلامی در باب سیاست خارجه، دارای آرمان‌های ثابت و اصول محکمی است که نباید با آمدن این یا آن دولت، دستخوش تغییر شود. به عنوان نمونه، در عصر اصلاحات، رئیس دولت وقت، بدش نمی‌آمد‌ به بهانه سیاست تنش‌زدایی، کارهایی خلاف عزت و غیرت ملی انجام دهد. تا حدودی هم کارهایی کرد اما از آنجا که اصل این رل، دست کس دیگری بود، نتوانست به اهدافش برسد.
 
حال چرا این همه در بوق می‌کنیم چیزی را که طبق قانون و طبق بدیهیات نظام، خیلی هم در شعاع کارهای رئیس دستگاه اجرا نیست؟! علت این کج‌فهمی چیست؟! نتیجه‌اش چیست؟! خامسا، کوبیدن بر طبل «دوگانه سازش- مقاومت»، در درون انتخابات ریاست جمهوری، دقیقا مثل این می‌ماند که شعار یکی از نامزدها «مبارزه با نظام» باشد!! و شعار آن دیگری «دفاع از نظام»!! ما معتقدیم و جز این هم نیست که «انقلاب/ جمهوری اسلامی»، محور مقاومت در جهان اسلام است. با این حساب، چه لزومی دارد که در یک انتخابات درون‌خانوادگی، با ندانم‌کاری، بدیهیات قهری نظام را به چالش بکشیم؟! مگر قرار است متاثر از رای به فلان نامزد احیانا سازش کنیم؟! و مگر قرار است متاثر از رای به بهمان نامزد، مقاومت کنیم؟!
 
 مگر این قبیل مفاهیم، با نامزدهای انتخابات یا رؤسای جمهوری است که اینچنین حرمت بالای مقاومت را بازیچه سیاست و سیاست‌بازی خود قرار می‌دهیم؟! مفهوم والای مقاومت، ارمغانی از اصل انقلاب، دست غیور ولی‌فقیه، خون شهدا و ایستادگی آحاد ملت است، نه نامزدهای انتخابات. شان و منزلت مقاومت، بسی بالاتر از آن است که برنامه یک نامزد انتخابات باشد یا نباشد. مقاومت، اصل مسلم انقلاب/ جمهوری اسلامی است. سادسا، همه این سخنان، اتقافا بیشترین همخوانی را با تاکید رهبر بر فریضه «ان الذین قالوا ربنا الله ثم استقاموا» دارد.
 
سخن ما تعطیل‌ناپذیر بودن این فریضه است. سخن ما از بعضی دوستان منتقد، بالاتر و بیشتر در شعاع فرمایش رهبر انقلاب است. من باب انتخابات، جایی هم که رهبر از «مقاومت» سخن می‌گویند، در کنار سایر ملاک‌هاست؛ ملاک کار، ملاک کارآمدی، ملاک قانون، ملاک اخلاق، ملاک فهم و شعور سیاسی، ملاک بصیرت، ملاک ساده‌زیستی، ملاک مردمی بودن، ملاک پرهیز از شعار، ملاک وحدت و ملاک همت جهادی. این همه را باید با هم دید، نه اینکه فقط بر ملاک مقاومت تکیه کرد! و نه اینکه از این بدتر، فقط بر «دوگانه سازش-مقاومت» تاکید کرد!! عنصر مقاومت، شرف بلکه ناموس انقلاب ماست. اگر واقعا به «ان الذین قالوا ربنا الله ثم استقاموا» ایمان دارید، لطفا از این مفهوم پولادین، اسباب‌بازی انتخاباتی نسازید!
 
چهارم: «آقا» یعنی «همه سخنان ولی امر»، نه فقط آن بخشی که به مذاق گروه ما خوش می‌آید. موسم انتخابات، عجبا! هر که از ظن خود، و به نفع گروه خود توشه بر‌می‌دارد. همان رهبری که از تکلیف و حجت شرعی سخن می‌رانند، ندانم‌کارهای جاهل را نخستین کسانی می‌دانند که قابل شماتتند. پس جهل، حجت شرعی نیست! همان رهبری که از بزرگواری تعریف کرده‌اند، از بزرگواران دیگری نیز تعریف کرده‌اند. پس نباید همه ملاک‌ها را در فلان و بهمان تعریف فروکاست! همان رهبری که فتنه را با سرانگشت تدبیر خود به یوم‌الله 9 دی رساند، دایره اصحاب انقلاب را بسی گسترده‌تر از سفره کوچک گروه‌های سیاسی می‌دانند!
 
 پس نباید به شیوه نادرست اخلاص‌سازی کرد! همان رهبری که در فتنه 88 علمداری کرد، در فتن قبلی نیز فرمانده کل قوا بود. پس نباید حضور خود در فتنه‌ای خاص را بر سر این و آن چماق کرد! همان رهبری که از رسیدن به نامزد مد نظر بر اساس حجت شرعی سخن می‌گویند، اشاره می‌کنند که در میان همه این نامزدها بگردید، نه فقط اصلح اول و اصلح ثانی! پس درست و منطقی باید سیاست ورزی کرد! پس درست و منطقی باید ولایت‌پذیری داشت! پس نباید منتقد گروه خود را مخالف راه رهبر خواند!
 
پس نباید عاقبت آن کس را که دوست ندارد جز در بیعت اسلام و انقلاب و ولی‌فقیه باشد، با بی‌تقوایی محض، پیشگویی کرد. پس نباید برای حزب‌الله و حزب‌اللهی، دایه مهربان‌تر از مادر شد! پس نباید خفقان درست کرد! پس «حزب‌الله»، «حزب» به معنای مصطلح کلمه نیست که مثل احزاب سیاسی دیگر، «دبیر‌کل»، حرف، حرف من است، داشته باشد! پس «حزب، فقط حزب‌الله، سیدعلی روح‌الله» و لاغیر! پس نباید فضایی درست کرد کأنه رای دادن به یک نامزد اصولگرای دیگر، رای دادن به «شیطان اکبر» است! پس نباید با وجود رقبای در صحنه، این همه علیه نامزد خودی، فضا را سنگین کرد!
 
پنجم: همین چند مناظره‌ای که از رسانه ملی پخش شد، موید نکته جالبی بود. این همه رسانه‌های هنوز هم زنجیره‌ای نیز دیوانه‌های زنجیره‌ای بی‌بی‌سی و غیره مدام در بوق می‌کردند که، «اصولگرایان، اقتدارگرا هستند، تندخو هستند، محافظه‌کارند، بر سر مردم، منت می‌گذارند، از موضع بالا و از صندلی قدرت با خلق‌الله سخن می‌رانند و چه و چه». مردم اما نحوه رفتار و گفتار نامزدهای اصولگرا را خود بهتر می‌توانند قیاس کنند با تبختر و غرور شیخ دیپلمات! واقعا انصاف قالیباف، متانت حداد، وقار ولایتی و نجابت جلیلی کجا؟!
 
سخن گفتن حسن روحانی کجا؟! گمانم طلب داشت از همه مردم، از همه جا و همه کس، حتی از مجری بنده خدا! گمانم از همه طلبکار بود، حتی از خون شهدای هسته‌ای!! گمانم یک چیزی هم بدهکار شدند «علیرضا و آرمیتا»!! و گمانم از همه طلبکار بود، الا جک استراو انگلیسی!! آقای شیخ دیپلمات! مردم از غرور و اشرافی‌گری و نگاه از موضع بالا و خطابه همراه با منیت و منم منم، بدشان می‌آید. بی‌خود نیست که در نظرسنجی‌ها هر چه بیشتر با غرور حرف می‌زنی، کمتر بالا می‌آیی!! آنچه مردم از جمیع نامزدهای اصولگرا دیدند، چیزی جز ادب و اخلاق و بزرگواری و حسن‌ظن نبود؛ خواه با برنامه، خواه بی‌برنامه!
 
و این وسط، چقدر خنده‌دار و مضحک است که یکی در مایه‌های شما، با این همه خوی اشرافی و غرور، می‌گویید، «آقای عابدینی! مردم باید بدون لکنت زبان با حاکمان‌شان سخن بگویند!!» آقای شیخ دیپلمات! سازش شما فقط با دشمن است... سر جنگ داری با این مردم پابرهنه! ما تا الان فکر می‌کردیم انرژی هسته‌ای در دوران شما تعلیق شد؛ نگو ادب و رفتار و گفتار و سکنات‌تان هم معلق و لنگ در هواست!!
 
ششم: فرض کنید فردای انتخابات است. فرض کنید یکی از همین نامزدهای اصولگرا، در همان دور اول، توانسته پیروز انتخابات شود. فرض کنید رکورد هم زده! می‌دانید آن روز، تیتر یک یادداشت من چیست؟!... این است؛ «رقیب در صحنه است». قطعا نوشته‌های من، هرگز این را نمی‌رساند که از رقیب ترسیده باشم. بحث ترس از رقیب نیست؛ بحث فریضه «وحدت کلمه» است! خوب یا بد، در جمهوری اسلامی، آنقدر آزادی هست که امثال شیخ دیپلمات، از رسانه ملی، دقیقه‌ای چند دروغ، آن‌هم با غرور و فن بالای بیان‌(!) تحویل من و شما بدهند.
 
 پس شک نکنید؛ «رقیب در صحنه است»! اگر رقیب، آمریکا و اسرائیل است، شیخ دیپلمات را کمتر بزنیم و اگر رقیب، حسن روحانی است، قالیباف را کمتر بزنیم!! اینها بدیهی‌ترین امور سیاست‌ورزی و تدبیر امور است. آن «وحدت کلمه» که خمینی و خامنه‌ای علی‌الدوام از آن سخن می‌گویند، سقفی دارد و کفی. کف کف کف‌اش این است که خیال نکنیم هر چه فریاد داریم و ناسزا بلدیم باید نثار یکی از نامزدهای ائتلاف سه‌گانه اصولگرایان کنیم!!
 
هفتم: اگر عروسی را بالاخره به اندکی دست و آواز می‌شناسند، و اگر عزا را به مقداری اشک و خرما، من یکی معتقدم، نه به آن شوری شور که به جای آسفالت خیابان، رسما روی پوستر نامزدها راه می‌رفتیم، نه به این بی‌نمکی که انگار نه انگار کمتر از 2 هفته دیگر، انتخابات ریاست جمهوریِ جمهوری اسلامی است!! یادمان نرود همان رهبری که نامزدها را از بریز و بپاش پرهیز دادند و از اسراف نهی کردند، صحه گذاشتند بر شور و شوق انتخابات و گرم بودن فضای تبلیغات.
 
 اگر قرار است این دوره از انتخابات، اسراف کمتر شود، عالی است اما... «عروسی را بالاخره به اندکی دست و آواز می‌شناسند، و عزا را به مقداری اشک و خرما». اینجا هم اعتدال رهبر نمایان است. گاهی می‌بینم بعضی از خطبای جمعه و جماعات، چنان علیه اصل تبلیغات و نه اسراف در تبلیغات!! سخنرانی می‌کنند که نامزدهای بنده خدا هیچ‌کدام جرات نمی‌کنند یک پوستر بچسبانند!! بابا! انتخاباته مثلا... نفرت نپراکن، پوسترت را بزن! اسراف نکن، پوسترت را بزن! زیاد نزن، پوسترت را بزن! در و دیوار و کف خیابان را پر نکن، پوسترت را بزن... بزن همان جایی که شهرداری معین کرده... ناسلامتی انتخاباته‌ها!!
 
اماما! بهترین عکس‌های تو، همه آن عکس‌هایی هستند که «دلی آرام، قلبی مطمئن، روحی شاد و ضمیری امیدوار»، حضرت علمدار، کنارت نشسته... دل می‌برد از آدم...
 
اماما! بعضی‌ها در «طیاره 57» با تو پایین آمدند اما در «عروج 68» جای‌شان خالی بود! رفیق نیمه‌راه شده بودند... به این همراهان سست‌عنصر، چند نفری را اضافه کن... می‌آیند؛ بی‌بی‌سی خوشحال می‌شود!! می‌روند؛ صدای آمریکا در‌می‌آید!! رفیق نیمه راه «حضرت ماه» شده‌اند... اذیت می‌کنند بابای ما را. بابای مهربان ما را...
 
اماما! این هفتمین انتخابات ریاست جمهوریِ جمهوری اسلامی در فراق شماست... اما نه! کدام فراق؟! کدام جدایی؟! نشان به نشان این همه حماسه، خدا تا انقلاب مهدی‌(عج) شما را نگه داشته... خدا روی شهدا را زمین نمی‌اندازد... خداقوت باید گفت به خامنه‌ای... خدا علمِ علمدار را زمین نمی‌اندازد... خدا روی ‌ماه را زمین نمی‌اندازد...
 
اماما! هنوز روی ویلچر نشسته‌اند جانبازان قطع نخاعی... هنوز تیر می‌کشد قلب ساسان... هنوز «ثارالله» پر از بچه‌های اروند است... هنوز خیابان انقلاب، مالامال از مرد است... دست نوازشی! ‌های‌های اشکی! تفسیر حمدی!...
 
اماما! هنوز مادران شهدا قبل از نشستن بر سر مزار جگرگوشه‌شان، رو به مرقد می‌گویند، «السلام علیک یا روح‌الله»... و هنوز شعار بسیجیان این است؛ «حزب فقط حزب‌الله، سیدعلی روح‌الله».
 
سيدجواد سيدپور در مقاله ای با عنوان «سيگنالي كه مردم به مردان سياست داده‌اند»برای ستون یادداشت روز روزنامه تهران امروز این طور نوشت:
 خبر اين بود، اخلاق امتياز آورد. 8 كانديدا كه زير چتر گفتمان‌هاي مختلف قرار مي‌گيرند، عصر آدينه در كنار هم نشستند و آنچه گفتند، جز آنچه مي‌خواستند باشند، نبود. انتقادها و راه‌حل‌ها را تشريح كردند، اما به تخريب همديگر يا جريان‌هايشان مجالي ندادند. مناظره اقتصادي نشان داد، تنها تخريب و زد و خوردهاي سياست‌زده، همه آنچه در اين سال‌ها كسب كرده‌ايم، نيست، بلكه آفرينش انصاف، شايستگي رفتار، متانت گفتار، بازتوليد زير پوستی فضاي غبارآلوده اين سال‌ها بوده است.
 
 اما اين رويداد چگونه شكل گرفته است. مي‌توان به چند تحليل رسيد و آنها را به بوته نقد و نظر و بررسي رساند. خروجي اول مناظره‌اي كه اخلاق پيروز آن بود، اين است كه افكار عمومي و مردم با بي‌اعتنايي به بي‌اخلاقي‌ها و دوري كردن از آنان كه تخريب و غوغا را مي‌كاشتند تا آنچه مي‌خواهند درو كنند به سیاست‌ورزان یادآور شدند که به روح اخلاق جامعه انساني احترام بگذارند و از نردبان بي‌اخلاقي به بام رياست‌جمهوري نروند.
 
سيگنالي كه مردم به مردان سياست داده‌اند اين است كه دوره تخريب كه نشانه عدم حضور عقلانيت است پاپان يافته. پس اولين نكته را بايد از آن مردم دانست. مردمي كه بعد از اوج‌گيري بي‌اخلاقي‌هاي يك جريان ناپايدار، در سفرهايشان ديگر پا به پاي آنان نرفتند و با دقت و هوشمندي و فراست نشان دادند عهدي با هيچ گروهي ندارند و به شئونات اسلامي و اخلاقي و ارزش‌هاي خود پايبند هستند.
 
نكته دومي كه مي‌شود به آن اشاره كرد خالي شدن عرصه از افراط و تفريط است. ديروز روح حاكم بر جلسه مناظره معتدل بود و افراط و تفريط مجال حضور پيدا نكرد. بي‌شك در دهه چهارم جايي براي آزمون و خطا و افراط و تفريط نيست. گروه‌هاي سياسي نيز به اين آگاهي رسيده‌اند كه افراط و تفريط راه به جايي نخواهد برد، حالا زمان اعتدال‌گرايان است.
 
حالا زمان برنامه و برنامه‌ريزي، اجراي دقيق قانون، مخالفت با قانون‌گريزي، كارآمدي و كار و كار و كار است. اعتدالي كه عقلانيت و مجال طرح ايده‌هاي كارشناسي شده را به ارمغان مي‌آورد. اعتدالي كه اخلاق را جان مي‌دهد و به آنچه دستاورد انقلاب اسلامي از گذشته تا امروز است، حرمت مي‌گذارد. اينكه كانديداهاي محترم اگر نسبت به عملكرد دولت‌هاي گذشته نقد و نظر دارند، حسن‌هاي آن دولت‌ها را نيز رصد كرده و بدون حب و بغض بازگو مي‌كنند، نشانه‌اي از توسعه اخلاق سياسي است.
 
سومين نكته كه شايد بتوان در اين گفتار كوتاه به آن نگاهي داشت، شخصيت خود كانديداهاست. به اين معنا كه كانديداي معتدل، خود به‌دنبال ايجاد قطبي كردن كاذب و غير واقعي و بد فرجام فضاي انتخابات به هر قيمتي نيست و آينده ايران اسلامي براي فردي كه در حوزه اعتدال تعريف مي‌شود مهم‌تر از خواست فردي و گروهي و جناحي است. اعتدالگريان، حب و بغض بي‌پاياني با كسي ندارند بلكه، چالش‌ها را مي‌بينند و تذكر مي‌دهند.
 
دايره نقد آگاهانه و مسئولانه را تميز مي‌دهند، هتك حرمت و تخريب شخصيت را ميدان نمي‌دهند. خودبين و خودستا نيستند و در دايره گفتارشان انصاف خانه دارد. حرف حق را مي‌زنند و در مقابل نقدها جبهه نمي‌گيرند و از پس آن دشمنان فرضي براي خود نمي‌سازند و در جنگي كه هيچ‌كس در ميدان نيست فرياد «هل من مبارزه» سر نمي‌دهند تا افكار عمومي را به خود و غير خود تقسيم كنند. اعتدال‌گراياني كه كار و كارنامه و برنامه اولويت‌شان است، پا به ميدان سياست‌بازان نمي‌گذارند و براي فريب مردم، ژست مظلوميت قلابي نمي‌گيرند.(از آنجايي‌ كه ما ايرانيان هميشه پاي مظلوم ايستاده‌ايم، گاهي هم مي‌شود كه كسي بخواهد با مظلوم‌نمايي راهي به قلب و احساس ما باز كند). اعتداليون، مظلوم نمايي نمي‌كنند، حتي اگر مظلوم هم واقع شوند با آن كاسب‌كارانه برخورد نمي‌كنند چرا كه دون شأن خود مي‌دانند كه با افكار و احساسات پاك مردم بازي كنند.
 
احساسات مردم را براي زمان‌هاي حساس كه بايد در كنار يكديگر باشيم و حماسه خلق كنيم خرج مي‌كنند. اعتدال‌گرا يا پيروز مي‌شود يا شكست مي‌خورد، در هر دو صورت آنچه اولويت اوست منافع همگان و منافع ملي است. قطعا در برد 8 – 8 ديشب زمين اين بازي و داوري‌اش بي‌تاثير نبود، اشاره‌ام به سازمان صدا و سيما ست كه تمام تلاش خود را كرد تا نهايت بي‌طرفي را نشان دهد. اگر چه شايد برخي كانديداهاي محترم به قسمت‌هايي از نحوه اجرا ايراد داشتند اما بي‌گفت‌وگو، بي‌طرفي اين نهاد تاثيرگذار را تاييد مي‌كنند.با اين حال شايسته‌تر بود در مهندسي بخش دوم مناظره، از خود نامزدها نيزكمك بيشتري گرفته مي‌شد.باري همين كه تا اينجاي اين جشنواره بزرگ جمهوريت، همه نامزدها اخلاق را رعايت كرده‌اند قابل تقدير است.
 
در ادامه مقاله امروز روزنامه رسالت نوشته محمد كاظم انبارلويي را با عنوان« بداهه‌نوازي در سياست بداهه‌گويي در اجرا»را  می خوانید:
 بداهه نوازي در سياست چيست؟ بداهه‌نوازي يعني نواختن يك قطعه موسيقي بدون آمادگي و تمرين قبلي! اينكه گاه در عالم سياست صداهاي گوشخراش به گوش مي‌رسد و موزون نيست و هارموني ندارد، براي اين است كه رجل سياسي مورد نظر، بداهه‌نوازي فرموده‌اند. براي همين همه سياستمداران دنيا به هنگام اعلام موضع و ارائه نطق يا از روي متن مي‌خوانند يا متن كوتاهي وجود دارد كه خطوط كلي انديشه سياسي مطرح شده را در چارچوبي عقلاني، واتاب مي‌دهد.
 
اهل رسانه،‌سوتي سياستمداران را در بداهه‌نوازي‌هاي سياسي شكار مي‌كنند.
اهل سياست به طور اجتناب‌ناپذير براي پرهيز از سوتي دادن معمولا به اتاق‌هاي فكري كه اجتماعي از نخبگان در آن حضور دارند تكيه مي‌كنند. در واشنگتن مراكز علمي و تحقيقاتي‌اي وجود دارند كه كارشان فقط تهيه متن براي فروش به سياستمداران است و از اين طريق ارتزاق مي‌كنند.
 
بداهه‌گويي در "اجرا" چيست؟ بداهه‌گويي يا بداهه‌خواني هم يعني گفتن يا خواندن قطعه‌اي كه بدون آمادگي و تمرين قبلي باشد. معمولا در اجرا ما با يك متن روبه‌رو هستيم كه قرار است اجرا شود. اين متن قبلا در سلسله مراتب اجرايي كارشناسي شده و براي تصويب به عالي‌ترين مرجع اداري مي‌رسد.
 
بدون دقت و فهم متن،‌راي دادن و تصويب كردن، آسيب‌هاي جدي دارد. بداهه‌گويي يا بداهه‌خواني در اجرا اين است كه بدون مطالعه و دقت در متن، نظري موافق يا مخالف بدهيم.معمولا هيئت‌دولت تصويب‌نامه‌ها و تصميم‌نامه‌هايي دارد. اين تصويب‌نامه يا تصميم‌نامه براساس يك متن پيشنهادي است كه فرآيند اداري آن طي مي‌شود و به هيئت‌دولت مي‌رسد. اگر تصويب بدون مطالعه و دقت باشد يا بدون اعتنا به كار كارشناسي مربوط باشد، آسيب‌هاي زيادي براي كشور دارد. با هر تصويب‌نامه‌اي ممكن است ميلياردها تومان پول جابه‌جا شود. اگر دقت نكنيم بيت‌المال در معرض تاراج تبهكاران مالي و اقتصادي قرار مي‌گيرد.
 
دستور كار روزانه رئيس‌جمهور چيست؟ كار پوشه رئيس‌جمهور حاوي چه مطالبي است؟ يك روز كاري رئيس‌جمهور چگونه مي‌گذرد؟ تصميمات و مصوبات در هيئت دولت چگونه است؟ اگر در آنچه گفته شد دقيق بشويم، بسياري از اين حرف‌هايي كه نامزدها اين روزها در رسانه‌ها مي‌گويند يا در برنامه‌هاي تلويزيوني و راديويي خود ابراز مي‌دارند ربطي به كار پوشه و دستور كار روزانه آنها ندارد.
 
علت اينكه برخي از مصوبات هيئت دولت - چه در دولت فعلي و چه در دولت‌هاي قبل - در فرآيند عمل به قانون نحوه اجراي اصول 85 و 138 قانون اساسي از سوي رئيس مجلس لغو شد و مي‌شود، آن است كه در تصميم‌گيري تابع "بداهه‌خواني" و يا بهتر بگوييم "بداهه‌كاري" مي‌شوند.
 
معمولا مضمون تصويب‌نامه‌ها به گونه‌اي است كه كسي كه ذهن سياسي،‌ هنري، فرهنگي دارد ، حوصله فكر كردن و عميق شدن در يك مبحث مالي و محاسباتي را ندارد. حال آنكه 60 درصد تصويب‌نامه‌ها و تصميم‌نامه‌ها مربوط به مسائل مالي و محاسباتي است. با يك تصويب‌نامه‌ ممكن است ده‌ها ميليارد تومان پول براي اموري پرداختي يا دريافتي جا به جا شود. اگر دقت‌هاي حقوقي و مالي و محاسباتي در آن صورت نگيرد بيت‌المال مسلمين دچار آسيب مي‌شود. امروز ملت ما در آستانه يك تصميم‌گيري بزرگ است. هنگام تبليغ و ترويج يك نامزد بايد از بداهه‌گويي پرهيز كرد و با مطالعه و تحقيق حرف زد. موقع راي دادن هم بايد براساس اين پرهيز، حجت شرعي داشت و آنچه را كه گفته شد در راي دادن لحاظ كرد.
 
نامزدها هم بايد در گويش‌ها و پويش‌هاي تبليغاتي خود نشان دهند كه اهل "بداهه‌نوازي در سياست" و "بداهه‌گويي در اجرا" نيستند. آنها بايد مردم را متقاعد كنند كه عميقا در مورد پذيرش مسئوليت‌هاي كليدي رياست جمهوري فكر كرده‌اند و مي‌دانند به چه منصبي چشم دوخته‌اند.
***
ديروز نخستين مناظره هشت نامزد انتخابات رياست جمهوري برگزار شد نامزدها في البداهه در برابر سئوالات متعدد پيرامون كليدي ترين مشكلات اقتصادي قرار گرفتند.سئوالاتي چون؛ مشكل مسكن را چگونه مي خواهيد حل كنيد؟ تورم را چگونه مي خواهيد مهار كنيد ؟ تعامل قوا را چگونه مي خواهيد انجام دهيد ؟ در برخورد با نهادهاي نظارتي چه مي كنيد ؟ عدالت اقتصادي را چگونه مي‌خواهيد برقرار كنيد ؟ نگاه شما به مشكلات اشتغال چيست؟ با كاهش درآمدهاي نفتي و بلوكه شدن پول هاي كشور در خارج چگونه مي توانيد مملكت را اداره كنيد؟ توليد را چگونه مي توانيد سامان دهيد ؟‌
 
پاسخ برخي نامزدها به اين سئوالات خوب بود و حكايت از آمادگي آنها براي حل مشكلات كشور داشت . هوشمندي صدا و سيما در برگزاري اين مناظره را هم بايد ستود چون از يك طرف مردم را با مشكلات كنوني كشور در قالب سئوالات جدي آشنا كرد و از طرفي پيچيده بودن مشكلات اقتصادي و نيز مهارت نامزدها در برخورد با اين مسائل را به‌خوبي واتاب داد . آنچه ديروز مردم از قاب شيشه اي سيما ملاحظه كردند بدون شك در رأي آنها موثر است. صدا و سيما ميداني را براي تصميم عقلاني مردم باز كرده است و هر كس از ميان اين تصميم گيري مردمي از صندوقها بيرون بيايد بايد مورد احترام همه باشد.
 
صبح امروز روزنامه جمهوری اسلامی ستون سرمقاله خود را به مقاله ای از جليل حسني با موضوع« ارسال پيام با اس 300»اختصاص داد:
رئيس جمهور سوريه اعلام كرد اين كشور نخستين محموله موشك‌هاي "اس - 300" را از روسيه دريافت كرده است. بشار اسد كه با شبكه "المنار" گفتگو مي‌كرد افزود: به زودي بقيه موشك‌ها را نيز تحويل خواهيم گرفت.روسيه اگرچه تاكنون ارسال "اس - 300" به سوريه را رسماً تاييد نكرده ولي يك مقام ارشد روسي چهارشنبه گذشته گفت ارسال سامانه پدافند موشكي "اس 300" در چارچوب قراردادهاي تسليحاتي ميان دمشق و مسكو مي‌باشد كه قبلاً به امضا رسيده است. تحويل موشك‌هاي پيشرفته "اس - 300" به طور آشكار معادله را به نفع حكومت سوريه تغيير مي‌دهد به ويژه اينكه اگر اين موضوع همزمان با پيشرفت‌هاي چشمگير ارتش سوريه در بسياري از مناطق درگيري در نظر گرفته شود.
 
تحويل اس 300 به سوريه با واكنش‌هاي گسترده‌اي در جبهه مخالفان داخلي و خارجي حكومت سوريه مواجه شده است. مخالفان خشمگين شده‌اند و آمريكا نيز نسبت به ارسال اين موشك‌ها ابراز نگراني كرده ولي شديدترين نگراني‌ها را رژيم صهيونيستي نشان داده است. نتانياهو نخست‌وزير رژيم صهيونيستي تحويل اين موشكها به حكومت سوريه را "خطر جدي بر امنيت اسرائيل" خوانده و تهديد كرده است دست روي دست نخواهد گذاشت.
 
رئيس شوراي امنيت ملي رژيم صهيونيستي گفته است كه اين رژيم نمي‌گذارد اين موشكها فعال شوند. با اينحال روزنامه صهيونيستي هاآرتص اعتراف مي‌كند كه اين رژيم در وضعيت سردرگمي به سر مي‌برد و نمي‌داند با اين قضيه چگونه برخورد كند. نخست‌وزير رژيم صهيونيستي دو هفته قبل به روسيه سفر كرد تا مقامات روس را از تحويل اس 300 به سوريه باز دارد ولي با تحولات اخير، مشخص مي‌شود كه اين مأموريت نتانياهو شكست خورده است. اين درحالي است كه بشار اسد در گفتگوي اخير خود تاكيد كرده است از اين پس، به حملات اسرائيل پاسخ استراتژيك خواهد داد.
 
تحويل محموله موشكي اخير به سوريه پس از آن صورت گرفت كه اتحاديه اروپا در اجلاس اخيرش اعلام كرد ممنوعيت ارسال سلاح به مخالفان سوري را لغو كرده است. اين اتحاديه با اين مصوبه به دولت‌هاي عضو مجوز داد تا به هر نحو كه مي‌خواهند به مخالفان سوري سلاح برسانند.
 
در واقع، روسيه با ارسال موشك‌هاي اس 300 به دمشق، به سياست حاميانه غرب نسبت به تروريست‌هاي مخالف دولت سوريه پاسخ داده و اين پيام را به غرب منتقل كرده است كه تا آخر اين ماجرا ايستاده است و قصد عقب نشيني ندارد. موشك اس - 300 از مرگبارترين موشكهاي زمين به هوا در تمامي ارتفاع‌ها به شمار مي‌رود كه توانايي پيگيري همزمان 100 هدف و درگيري با 12 هدف را دارد. زمان آماده سازي اين موشك‌ها 5 دقيقه است و در مدتي كه در انبار است نياز به هيچگونه اقدامات نگاهداري ندارد.
 
اس - 300‌ها رقيب جدي سامانه پدافند آمريكايي پاتريوت هستند. اين موشك از نوع خودكششي بوده و يك سلاح تهاجمي به شمار مي‌رود. همانگونه كه گفته شد دستيابي حكومت سوريه به موشكهاي پيشرفته در زماني صورت مي‌گيرد كه ارتش سوريه طي هفته‌هاي اخير پيشرفت‌هاي زيادي در صحنه نظامي داشته و بسياري از مناطق تحت اشغال مخالفان را بازپس گرفته است. عمليات ارتش سوريه در شهر استراتژيك "القصير" و تسلط بر بخش‌هاي اصلي اين شهر، نقطه عطف در نبردهاي سه سال اخير ميان ارتش سوريه و شورشيان مي‌باشد. براساس اعلام منابع سوري، ارتش در آستانه تسلط كامل بر اين شهر مهم و سوق الجيشي قرار دارد كه از دو سال قبل در تسلط مخالفان بوده و گلوگاه اصلي ورود سلاح از طريق لبنان و انتقال آن به مناطق مختلف سوريه بوده است.
 
اكنون با شرايط جديد در سوريه، دولت بشار اسد كاملاً دست بالا را دارد به ويژه اينكه قرار است كنفرانس بين‌المللي "ژنو 2" نيز در اواخر اين ماه برگزار شود.اين شرايط جديد موقعيت ممتازي را در اختيار حكومت سوريه در كنفرانس ژنو قرار مي‌دهد.در اين ميان، شرايط مخالفان و حاميان آنها بسيار نامساعد است به گونه‌اي كه مخالفان در اجلاس اخير اسلامبول كه به مدت پنج روز طول كشيد موفق نشدند حتي رئيس جديدي براي اين تشكيلات تعيين كنند.
 
وخامت اوضاع در اردوي مخالفان دولت سوريه به گونه‌اي است كه رئيس تشكيلات به اصطلاح "ارتش آزاد سوريه" روز پنجشنبه گذشته در پيامي از كشورهاي حامي اين تشكيلات خواست هرچه سريع‌تر به كمك مخالفان بشتابند. با توجه به مجموعه اين تحولات، بايد گفت شرايط كاملاً جديدي در بحران سوريه ايجاد گرديده است و اين شرايط، روشن‌تر از هر زمان ديگر در طول سه سال گذشته، اين واقعيت را پيش چشم مخالفان و حاميان بين‌المللي آنها قرار داده است كه به مذاكره روي آورند و بپذيرند كه نمي‌توانند حكومت سوريه را ساقط كنند.
جداي از عناصر تروريست و گروههاي تكفيري كه بازيچه دست جريان‌هايي در خارج هستند، آن دسته از مخالفان حكومت سوريه كه عاقل‌تر هستند اكنون بايد بپذيرند براي حل مشكلات موجود چاره‌اي جز اين ندارند كه از در مذاكره و گفتگو وارد شوند چرا كه روند موجود به نفع آنها و حاميان منطقه‌اي و غربي شان به پيش نمي‌رود.
 
« مهار تورم از شعار تا برنامه»عنوان مقاله امروز روزنامه دنیای اقتصاد نوشته حمید زمان‌زاده را  از نظر می گذرانید:

 درست زمانی که نرخ تورم با عبور از مرز 30 درصد به اوج خود در یک دهه اخیر رسیده و مردم نسبت به سیل گرانی‌ها نگران‌تر از همیشه هستند، رقابت نامزدهای انتخابات ریاست‌جمهوری یازدهم در حال داغ شدن است. طبیعی است که در چنین شرایطی، مهار تورم در صدر توجه نامزدهای انتخابات قرار گیرد و هر یک درصدد اقناع افکار عمومی نسبت به این موضوع است که دولت وی می‌تواند به بهترین نحو و در کوتاه‌ترین زمان به مهار تورم و گرانی‌ها نائل آید. از این زاویه، برگزیدن شعار مهار تورم از سوی نامزدهای انتخابات کاملا منطقی است، اما آنچه منطقی‌تر است، ارائه برنامه شفاف از سوی نامزدها برای عملی کردن این شعار است تا کارشناسان اقتصادی و مردم بر اساس آن بتوانند ادعای نامزدهای انتخابات را براي مهار تورم و گرانی راست‌آزمایی كنند.
 
اولین گام در راست آزمایی ادعای نامزدها، بررسی واقعیت‌های تورم در شرایط فعلی است. ریشه‌های اصلی تورم فعلی چیست؟ از منظر علم اقتصاد، مهم‌ترین عامل تعیین‌کننده نرخ تورم، نرخ رشد نقدینگی است؛ به نحوی که افزایش نرخ رشد نقدینگی،‌ موجب افزایش نرخ تورم شده و در مقابل کاهش نرخ رشد نقدینگی،‌ نرخ تورم را کاهش خواهد داد. البته باید توجه داشت که این تحلیل، عمدتا تحلیلی میان‌مدت و بلندمدت است، در حالی که در کوتاه‌مدت، عوامل دیگر می‌توانند اثرات قابل ملاحظه اما مقطعی بر نرخ تورم بر جای گذارند.
 
 بررسی تجربه تاریخی ایران نیز تایید می‌کند که عامل اصلی تغییرات نرخ تورم در اقتصاد ایران، تغییرات نرخ رشد نقدینگی بوده است. البته تغییر نرخ رشد حجم پول با یک وقفه زمانی اثرات خود را بر نرخ تورم آشکار می‌كند که به نظر می‌رسد در اقتصاد ایران این وقفه حدود یک سال است. بر این اساس تغییر نرخ رشد نقدینگی در هر زمان، اثرات تورمی یا ضدتورمی خود را حدود یک سال بعد بروز خواهد داد.
 
بررسی روند نرخ رشد نقدینگی در اقتصاد ایران از سال 88 تا نیمه اول سال 91، نشان می‌دهد که نرخ رشد نقدینگی در این دوره به صورت پایداری در محدوده کمتر از 25 درصد بوده که با توجه به سابقه تاریخی رشد نقدینگی در اقتصاد کشور، نرخ بالایی نیست و این نرخ‌های رشد نقدینگی به سختی می‌توانست به نرخ‌های تورم فراتر از 20 درصد بینجامد. اما از نیمه دوم سال 91 نرخ رشد نقدینگی شدت گرفته و تا پایان سال از مرز 30 درصد نیز عبور کرده است و انتظار می‌رود اثرات تورمی این افزایش قابل توجه رشد نقدینگی در سال 91 به مرور در سال 92 بروز یابد. بر این اساس سوال این است که عامل جهش نرخ تورم به فراتر از 30 درصد در حال حاضر چیست؟
 
بررسی شرایط اقتصاد کشور نشان می‌دهد که مهم‌ترین عامل جهش نرخ تورم به فراتر از 30 درصد در شرایط فعلی، جهش‌های نرخ ارز و رکوردشکنی‌های پی‌در‌پی آن بوده است. جهش نرخ ارز به فراتر از 3000 تومان، حداقل در کوتاه‌مدت از سه مسیر مستقیم و غیرمستقیم موجب افزایش نرخ تورم شد. از آنجا که کالاهای وارداتی بخشی از سبد مصرفی شاخص را تشکیل می‌دهد، افزایش نرخ ارز از طریق افزایش قیمت ریالی کالاهای وارداتی، به صورت مستقیم به افزایش سطح عمومی قیمت‌ها و در نتیجه نرخ تورم انجامید.
 
همچنین از آنجا که کالاهای سرمایه‌ای و واسطه‌ای وارداتی بخشی از هزینه‌های تولید داخلی را شامل می‌شود،‌ افزایش نرخ ارز از طریق افزایش هزینه‌های تولید به صورت غیرمستقیم به افزایش قیمت محصولات تولیدکنندگان داخلی و در نتیجه افزایش نرخ تورم منتهی شد. علاوه بر این،‌ جهش نرخ ارز به لحاظ روانی به انتظارات تورمی در اقتصاد کشور دامن زد و افزایش انتظارات تورمی خود به یکی از عوامل افزایش نرخ تورم در کوتاه‌مدت تبدیل شد.
 
بنابراین واقعیت‌های تورم در شرایط فعلی بیانگر این است که جهش نرخ ارز به فراتر از 3000 تومان، عامل اصلی جهش نرخ تورم به فراتر از 30 درصد بوده است. در عین حال به مرور تا پایان سال 92، تازه اثرات تورمی افزایش نرخ رشد نقدینگی در پایان سال 91 بروز می‌نماید و این امر می‌تواند فشارهای تورمی را تقویت كند. بر این اساس هر برنامه‌ای برای مهار تورم، ابتدا باید تاکید خود را بر مهار نرخ ارز و مهار رشد نقدینگی قرار دهد و در مرحله بعد مکانیسمی شفاف برای مهار نرخ ارز و رشد نقدینگی ارائه دهد.
 
مشکل اصلی اینجا است که در شرایط فعلی نه مهار نرخ ارز و نه مهار رشد نقدینگی چندان سهل الوصول نیست. مهار نرخ ارز با دستور یا شعار حاصل نمی‌شود، بلکه نیازمند تزریق قابل توجه و البته مداوم منابع ارزی است. درست در زمانی که به واسطه تشدید تحریم‌ها به ویژه تحریم نفت و بانک مرکزی، درآمدهای ارزی کاهش یافته و محدودیت ذخایر ارزی تشدید شده است، نامزدهای انتخابات با کدام مکانیسم درصدد تزریق قابل توجه و مداوم منابع ارزی به اقتصاد جهت مهار نرخ ارز در دولت آینده خود هستند؟! در آن سو، مهار رشد نقدینگی نیز با دستور و شعار حاصل نمی‌شود، بلکه نیازمند کاهش قابل‌توجه کسری بودجه دولت از مسیر کاهش هزینه‌ها یا افزایش درآمدها است.
 
حرکت در مسیر کاهش هزینه‌های دولت می‌تواند رکود اقتصادی را تشدید كند و حرکت در مسیر افزایش درآمدها نیازمند افزایش مالیات‌ها یا افزایش درآمدهای ارزی نفتی یا افزایش نرخ ارز در بودجه است. افزایش مالیات‌ها می‌تواند رکود اقتصادی را تشدید نماید،افزایش درآمدهای ارزی نفتی نیازمند افزایش صادرات نفت است که در شرایط فعلی تحریم‌ها عملا ممکن نیست و در نهایت افزایش نرخ ارز در بودجه نیز می‌تواند خود به تشدید فشارهای تورمی بینجامد. بنابراین سوال اصلی این است؛ درست زمانی که کشور با رکود اقتصادی و کاهش درآمدهای نفتی دست و پنجه نرم می‌کند، نامزدهای انتخابات با چه مکانیسمی درصدد کاهش کسری بودجه و مهار رشد نقدینگی دولت آینده خود هستند؟!
 
در نهایت، تاکید دوباره بر این موضوع مفید است که نامزدهای انتخابات ریاست‌جمهوری باید توجه كنند که مهار تورم با دستور، موعظه یا شعار قابل حصول نیست، بلکه مهار تورم نیازمند حرکت در مسیر مهار نرخ ارز و مهار رشد نقدینگی است. کدام برنامه از سوی کدام نامزد انتخابات است که می‌تواند حرکت در مسیری چنین سخت را فارغ از شعارزدگی، تضمین کرده و هموار كند؟!

نظر شما

دیدگاه های ارسال شده توسط شما، پس از تایید توسط مدیریت در وب سایت منتشر خواهد شد