به گزارشامروله،بسته گزارش تحلیلی روزانه فارس به تحلیل و بررسی برخی اخبار و مطالب کمتر دیده شده در لابهلای رسانههای کشور میپردازد. در این بسته گزارشی _ تحلیلی علاوه بر خوانش اخبار؛ سوابق و برخی تحلیلهای موجود پیرامون این مطالب نیز آورده شده است.
***
تردید اصلاحطلبان؛«روحانی» مستأجر یا بهترین گزینه؟
فیاض زاهد، فعال سیاسی اصلاحطلب در بخشی از یک یادداشت که با عنوان «نسبت اعتدال با اصلاحات» در روزنامه آرمان امروز منتشر شده، نوشته است:
اگر تندروها اینگونه تلقی میکنند که...اصلاحطلبها به دنبال این هستند که گزینههای دیگری را در مقابل آقای روحانی قرار دهند یا از وی یا دولتش عبور کنند به هیچ وجه قابل تصور نیست و این تنها رؤیاپردازی تندروهاست که بدون شک و تردید میخواهند بین پایگاه اصلاحطلبان و آقای روحانی دو دستگی به وجود آورند.
وی همچنین با اشاره به انفکاک ذاتی اصلاحات با اعتدال مینویسد: هرقدر در حوزه نظر قائل به تفکیک باشیم درعرصه عمل اصلاحطلبان به این باور ندارند و اعتقاد دارند آقای روحانی میتواند تمام آن گفتمان اصلاحطلبی را که اصلاحطلبها زیرساختهای فرهنگی- اجتماعی آن را به وجود آوردند به خوبی پیش ببرد وهمچنان آقای روحانی بهترین گزینه برای پیشبرد این فرآیندهاست.
*اپیزود نخست اشاره شده از صحبتهای زاهد، چیزی غیر از تلاش وی برای ترویج یک خوشبینی بدون دلیل نیست.
او میخواهد، بگوید طرح مسئله «احتمال عبور اصلاحطلبان از روحانی» صرفاً رؤیاپردازی تحلیلگران اصولگراست (که البته با لسانی غیر مؤدبانه از آن با عنوان رؤیاپردازی تندروها یاد میکند)
این در حالی است که نمیشود تجربه تاریخی تلاش اصلاحطلبان برای عبور از رئیس دولت اصلاحات و یا حرفهای سعید حجاریان علیه او در همان مقطع فراموش کرد...
زمانی که در همان دوران گفته بود:«بخشی از اصلاحطلبان فقط اسمشان اصلاحطلب است. اینها مثل شبه دموکراسی، شبه اصلاحطلب هستند. اینها مثل پراید عمل میکنند. پراید که نمیتواند 24 میلیون رأی را بکشد…البته باید از نیروهای ضعیفتر هم استفاده کرد، اما نباید سرکردگی جنبش را به اینها داد»
و علیالقاعده باید پذیرفت که خون رئیسجمهور روحانی از خون لیدر اصلاحات رنگینتر نیست و ای بسا که در صبح فردا، سناریوی محتمل عبور، برای وی نیز پیاده شود.
اما در اشاره به اپیزود دوم از سخنان زاهد مبنی بر اینکه روحانی «بهترین گزینه»! برای پیشبرد فرایندهای اصلاحطلبانه است نیز باید اشاره کرد که پیش از این هم ثناگوییهای فراوانی از جانب برخی اصلاحطلبان درباره رئیس جمهور روحانی شنیده شده بود.
ثناگوییها و مدحتهایی که البته بیش از آنکه نشانه حسن ظن یک جریان خاص سیاسی نسبت به رئیس جمهور جدید باشد؛ بیشتر ماسکی به نظر میرسید که در مقابل واقعیت گرفته شده باشد!
افکار عمومی پیش از آنکه بخواهند از فیاض زاهد بشنوند که روحانی بهترین گزینه برای پیشبرد فرایندهای اصلاحطلبانه است، این سخن وی را در خاطر دارند که زمانی در مصاحبه با روزنامه آرمان امروز گفته بود: «روحانی ما را کنار گذاشته و میخواهد فراکسیونی بدون اصلاحطلبان در مجلس فعلی تشکیل دهد»!
و یا بیش و پیش از وی، صحبت ابراهیم اصغرزاده را به خاطر میآورند که در اوان مسندنشینی دولت یازدهم تأکید کرده بود دولت روحانی برای اصلاحطلبان به مثابه یک رحم اجارهای! است.
همچنین است که صحبتهای چندی قبل سعید حجاریان نیز حاوی تأملات فراوانی است زمانی که در گفتوگو با یک نشریه اینطور اظهار کرده بود که «شکست روحانی شکست ما (اصلاحطلبان) نیست»
در همین زمینه اشاره به صحبتهای عبدالله نوری، فعال سیاسی اصلاحطلب که در روزنامه اعتماد منتشر شده نیز خالی از لطف نیست که درباره تعامل اصلاحطلبان با دولت یازدهم گفته است: اینکه اصلاح طلبان نخواهند سرمایه سیاسیشان را پشت سر آقای روحانی جمع بکنند، حرف غلطی نیست!
در خاتمه باید تصریح کرد که اگرچه اصلاحطلبان بصورتی مشخص در قبال روحانی و جماعت اعتدالیون، مردد هستند اما تجربه اینطور اثبات میکند که این جریان خاص سیاسی بر اساس ژنتیک خود عمل خواهد کرد و«پلّه بودن»دولت رئیسجمهور روحانی برای اصلاحطلبان هیچگاه برای آنها یک گزینهی غیر قابل بررسی نبوده و نیست.
***
لایههای پنهانی که خانیکی با پاشایی دید و با شهدای غواص ندید!
هادی خانیکی، فعال اصلاحطلب و مشاور رئیس دولت اصلاحات اخیراً در بخشی از سخنان خود در یک همایش تحت عنوان «جامعه و پساتحریم» گفته است: جامعه دارای لایههای آشکار و پنهان بسیاری است که ما معمولاً لایههای رویی را میبینیم و لایههای پنهان، پس از وقوع، تازه کشف میشوند.
به گزارش شرق او افزوده است: نمونه بارز این موضوع، ماجرای تراژیک مرتضی پاشایی بود که پس از آمار خیرهکننده 6 میلیون و ٨٠٠ هزار آهنگ پیشواز موبایل با صدای او که توسط مردم انتخاب شده بود، تازه متوجه آن لایههای پنهان شدیم. حتی جامعهشناسان هم چنین لایههای پنهانی را پیش از آشکارسازی از سوی خود، نمیبینند.
صحبتهای خانیکی در شماره سهشنبه 26 خرداد (مصادف با روز تشییع شهدای غواص در تهران) روزنامه شرق منتشر شده است.
*جریان سیاسی خاص پس از درگذشت یک خواننده جوان و تجمعات چند صد نفره سوگواران طرفدار وی، با هیجانی تعجببرانگیز و جوانانه به میدان آمد و توسط چهرههای خود تا میتوانست ضمن بزرگنمایی تجمعات مذکور، آنها را اعتراضی و اقدامی در مقابله با نظام اسلامی قلمداد و معرفی کرد.
کار این مسئله تا آنجا بالا گرفت که سعید حجاریان در یک گفتوگوی مطبوعاتی فرمان حمله! را هم صادر کرد و با اشاره به همین تجمعات گفت: «همین مردم برای پاشایی به خیابان آمدند و حمایت کردند. باید برای دیگر خواستهها هم فشار اجتماعی وارد کنند»!
آنها حتی صریحاً از این گفتند که «نمایش، نمایش پاشایی نبود» و «ماجرای پاشایی یک تست! بود»
با این وجود اما همین جریان و چهرههایش، پس از تشییع میلیونی شهدای غواص در تهران با مشایعتکنندگانی عمدتاً جوان، سکوت پیشه کرده و خود را به تجاهل زدهاند.
تشییعی میلیونی که همچون عصای موسی(ع) باطلالسحر ادعای جریان خاص شد و نشان داد که اولاً آنها در تشخیص محتوا و مصداق دچار اشتباه و پارادوکس هستند و ثانیاً در مواجهه با واقعیتها عملکردی دوگانه دارند و تعاریفشان از چیستی رخدادها مندرآوردی و متوهّمانه است نه منطبق بر فَکت و استدلال.
همچنین در اشاره به صحبتهای غلط خانیکی مبنی بر اینکه 6 میلیون و ٨٠٠ هزار آهنگ پیشواز موبایل با صدای خواننده درگذشته، نشانگر برخی لایههای پنهان جامعه است! باید اینطور بیان کرد که اگر چنین استدلالی پذیرفته باشد پس باید هر استقبالی از هر خواننده و آهنگ و رقابت ورزشی و غیرهای نیز نشانگر لایههای پنهان عمیقتری در جامعه باشد.
ضمن اینکه مشخص نیست خانیکی به تعداد آهنگ پیشواز متعلق به سایر خوانندگان و آهنگسازان و یا مداحان نیز سری زده است یا خیر؟!
و اینجاست که باید افسوس خورد از اینکه چنین استدلالهای غلطی تحت عنوان بیانات علمی و کارشناسی! در ساحت افکار عمومی جامعه پمپاژ میشود و در تریبونهای جریان خاص نیز مورد توجه قرار میگیرد.
انتظار این است که آقای خانیکی بعنوان یک استاد دانشگاه و کسی که از نمایههای فکری جریان اصلاحطلب محسوب میشود تحلیل خود درباره تشییع شهدای غواص و برگزاری یک تجمع سوگوارانه را نیز در ساحت افکار عمومی ارائه میکرد.
خانیکی چندی قبل نیز با اشاره به ماجرای تشییع خواننده جوان گفته بود:بخش مهمی از جامعه ما در قالب مراسم آیینی امثال آقای پاشایی حرف خود را میزنند!
***
دین دولتی و کتابخوانهای سکولار...
عبدالجبار کاکایی، شاعر، در بخشی از یک یادداشت که با موضوع «نقش فرهنگساز ادبیات دینی» در خبرگزاری ایبنا منتشر کرده، نوشته است: اغلب اقشار کتابخوان ذهنی فلسفی و تعقلی دارند تا تعبدی، به نوعی اهل چون و چرا در همه امور از جمله دین و سیاست هستند. آنها با مطالعه علوم روز به ویژه در حوزه علوم انسانی در بست تابع مفاهیم کلی تعلیمات دینی نیستند. علمای حوزه و روشنفکران دینی هم سرگرم طرد و نفی همدیگرند.
او میافزاید: در این فضای پر ابهام که روشنفکری دینی هم مدتهاست در گیر چالشهای سیاسی شده است و هزینههای گزاف قبض و بسط دینداری را میپردازد، ادبیات دینی جز در بین عامه مردم که دنبال لذتهای آنی و دریافتهای گسسته هستند، جایگاهی ندارد.
کاکایی مینویسد: ادبیات دینی رو به رشد در دهه 60 علی الخصوص در شعر که میراث شورش شریعتی در زبان بود، رفته رفته افول کرد و به ادبیات روضهای و منبری رسانه ملی تبدیل شد در واقع با اخته شدن رویکرد سیاسی و عقیدتی این ادبیات آنچه به جا ماند موافق طبع هیاتهای مذهبی است و کارکرد عوامانه دارد که آن هم در جای خود لازم است.
او در بخش دیگری از یادداشت کوتاه خود همچنین تصریح میکند: در این شرایط بغرنج قشر کتابخوان اغلب از سوی نویسندگان سکولار تغذیه می شوند و هر بروز و ظهور اندیشه دینی دولتی تلقی شده مورد بی مهری اهالی جدی کتاب و مطالعه است.
*دیدگاه کاکایی درباره فرهنگ، ادبیات دینی و جامعه دیدگاه صحیحی نیست و از فروض صحیحی نشأت نمیگیرد.
اینکه بگوییم کتابخوانها ذهن تعقلی دارند نه تعبدی حرفی غلط است زیرا تعقلی که انسان را به تعبد نرساند چیزی جز مشتی اوهام شخصی نیست.
به سخن دیگر اینکه عابد شدن، فرجام عقلانی زیستن است و اگر غیر از این باشد و کسی به صرف خواندن چندین صفحه اوراق مختلف خود را یگانهای بداند که هر رخداد کائنات بایستی در نظر او قابل قبول باشد اگرنه باطل است! آن شخص نه معنای خواندن را فهمیده است نه معنای تعقل و اندیشیدن را.
بر اساس همین معنا میتوان گفت که در مقابل هم قرار دادن روشنفکری و دین و ایضاً کماهمیت جلوه دادن ادبیات دینی در نزد قشرهای فرهیخته نیز امری غلط است.
چه اینکه روشنفکری در معنای اصیل خود بایسته است که دین را هم تا حد تفقه بخواند و بداند و بفهمد نه اینکه ژست خود را مفارقت از دین معرفی کند.
همچنین در اشاره به بخش دیگر یادداشت کاکایی مبنی بر ترسو شدن ادبیات و عوامانه شدن آن نیز باید بیان کرد که ادبیات را نمیتوان تا همیشه پرسشگر صرف و دور از فهم واقعیتها و خالی از زیست آرمانی تصور کرد.
معنایی که باید در قبال روشنفکری، لایفاستایل انقلابی و شور جوانی هم به آن اشاره کرد.
اگرچه هستند تفکراتی که به هزار دلیل دوست دارند در برزخ دست نخوردگی فکر، دور جلوه دادن اهداف و زیست عوامانه برای فرار از زحمت تعقل بمانند اما حقیقت آن است که پس از پرسشگری، رخنمایی واقعیتها و پس از طوفان ادبیات انقلابی برای برکندن تمام ساختارهای موجود و مخالفخوانی با طواغیت، دوران آرامش بازسازی ساختارها و موافقت با حکومت عقلانی فرا میرسد.
این رخداد مطلوب را نباید ترسو شدن ادبیات و عوامزدگی تلقی و تلقی کرد.
درباره تغذیه شدن کتابخوانها بوسیله نویسندگان سکولار و بیمهری کتابخوانها به اندیشه دینی دولتی نیز باید رندانه به آقای کاکایی و معتقدان به تفکر وی اینطور گفت که دولتی بودن یا نبودن یک اندیشه ذنب لایغفر نیست چون ماهیت مهم است نه منبع و از طرف دیگر، کتابخوانی که پیش از خوانش یک اندیشه و رسیدن به اندیشه صحیح پیرامون آن، نسبت به دولتی بودن یا نبودنش واکنش نشان دهد همان بِه که به سراغ کتابنویسهای سکولار برود...
نظر شما
دیدگاه های ارسال شده توسط شما، پس از تایید توسط مدیریت در وب سایت منتشر خواهد شد